رنگرزی
فهرست مطالب
عنوان
|
صفحه
|
فصل اول: مقدمه
|
|
1-1-مقدمه ای بر تاریخچه رنگ
|
|
1-2-كالریمتری و علم رنگ
|
|
1-3-تاریخ و تولید صنعتی مواد رنگزا
|
|
1-4-كالریندكس
|
|
1-5-مراجع
|
|
فصل دوم: مواد رنگزای آزو
|
|
2-1-طبقه بندی مواد از لحاظ شیمیائی و تهیه مواد رنگرزی و مواد رنگی
|
|
2-2-مواد رنگزای آزو
|
|
2-3-دی آزوتاسیون یا دی آزوته كردن
|
|
2-4-روش های عملی دی آزوتاسیون
|
|
2-5-جفت یا كوپله شدن آزو
|
|
2-6-كاربرد مواد رنگزای آزو در رنگرزی
|
|
2-6-1-مواد رنگزای مونو آزوی آنیونیك
|
|
2-6-2-مواد رنگزای دیسپرس آزو
|
|
2-6-3-مواد رنگزای آزوئیك
|
|
2-6-4-مواد رنگزای منو آزوی تشكیل دهنده-كمپلكس
|
|
2-6-5-مواد رنگزای مستقیم
|
|
2-6-6-مواد رنگزای واكنشی
|
|
2-7-مراجع
|
|
فصل سوم: مواد رنگزای بیس آزو
|
|
3-1-مواد واسطه
|
|
3-2-نیترودار كردن
|
|
3-3-هالوژن دار كردن
|
|
3-4-سولفونه دار كردن
|
|
3-5-واكنش های فریدل كرافت
|
|
3-6-اكسایش
|
|
3-7-احیاء كردن
|
|
3-8-هیدرولیز كردن
|
|
3-9-ذوب قلیائی
|
|
3-10-آمین دار كردن
|
|
3-11-كربوكسیل دار كردن
|
|
3-12- N- اَلكیل دار كردن و N- اَسیل دار كردن
|
|
3-13-واكنش های متفرقه
|
|
3-13-1-سولفون زدائی
|
|
3-13-2-قرار دادن Cl به جای NH2
|
|
3-13-3-قرار دادن OH به جای NH2
|
|
3-14-طرز ساختن رنگ های بیس آزو
|
|
3-14-1-اطلاعات مختصری در مورد برخی از رنگینه های آزو
|
|
3-14-2-طرز ساختن نفتل بلوبلاك
|
|
3-14-3-طرز ساختن كنگورد
|
|
3-15- مراجع
|
|
فصل چهارم: رنگرزی پشم و نایلون با مواد رنگزای بیس آزو
|
|
4-1-رنگرزی الیاف نایلون و پشم با نفتل بلوبلاك
|
|
4-1-1-مشخصات كلی رنگ در كالریندكس
|
|
4-2-1-تئوری رنگرزی
|
|
4-2-2-رنگرزی نایلون
|
|
4-2-3-بررسی خواص رنگرزی لیف نایلون
|
|
4-2-4-رنگرزی پشم
|
|
4-2-5-بررسی خواص رنگرزی پشم
|
|
4-2-مراجع
|
|
1-1مقدمه ای بر تاریخچه رنگ
از هنگامی بیادنیاوردنی، بشر رنگ آبی شفاف اوج آسمان، سرخی ها و نارنجی های تابان و سوزان هنگام غروب، رنگ های ملایم و متغیر رنگین كمان كه مظهر امیدهای بهشتی است، نور ضعیف و غیر ثابتی كه از پروبال طاووس ها می درخشند. جامه های پر از رنگ گلها، قهوه ای ها و قرمزهای طلائی برگهای خزان كه تباینی بسیار با رنگ های سبز بهار پیشین دارند. قرمز درخشان و تهدیدآمیز فوران خون، سوسوی زرد شعله پیه آب كرده كه سایه های پیكره هایی بی تاب را بر روی دیوارهای اعماق خلوت غارها نقاشی می كردند را می بایست با شگفتی، شعف و حیرتی بسیار مشاهده كرده باشد لیكن تمام این رنگها نت های مجردی از كل نت های به اهتزاز درآورنده سمفونی تحریك آمیز رنگ در زندگی بشر می باشند.
چندی نپایید كه بشر كوشید تا خود را با این سمفونی مرموز و اسرارآمیز كه رنگ نام دارد وفق دهد. استخوان هایی(استوانه ای شكل) كشف شده اند-شاید مربوط به 000/150تا000/200 سال قبل- كه بشر در درون آن ها از قرمز و زرد و خاك های اخرا (OCHER CLAYS) مواد نقاشی چرب (GRAEASE PAINTS) تهیه می كرده و برای تزئین و آرایش بدن خود مورد استفاده قرار می داده، بشر اولیه طبعاً برای خود دلیل آورد كه مواد قرمز رنگ زندگی بخش می باشند. بنابراین بشرهای آخرین عصر یخ(000/100 سال پیش) در گذشتگان خود را زیر خاك های قرمزفام اخرا به خاك می سپردند، و یا به استخوانهای آنها رنگ قرمز می مالیدند و بدینوسیله سنتی را در اروپا آغاز می كردند كه هزاران سال پا برجای ماند و حتی به آفریقا و آسیا نیز گسترش یافت. مثلاً در سال1823، در ولزورلیدی او پاویلاند (RED LADY OF PAYILAND) كه در واقع اسكلت یك جوان است كشف شده است. آثار مشابهی نیز در غارهایی در جنوب آفریقا و چین مشاهده گردیده است.
1-2كالریمتری و علم رنگ ] 1 [
كالریمتری (COLORIMETRY) تكنیك اندازه گیری رنگ است، لیكن فقط قسمتی از علم رنگ می باشد. علم رنگ شامل تمام دانسته ها و اطلاعاتی است كه به تولید محرك های رنگ و درك بصری آنها مربوط می گردد. علم رنگ شامل بخشهائی از فیزیك، شیمی، زیست شناسی و روانشناسی می شود. در كالریمتری نیز از بخشهائی از علوم فوق الذكر خصوصاً فیزیك و روانشناسی استفاده می شود.
كالریمتری بر این ایده استوار است كه می توان رابطه ای بین خصوصیات فیزیكی محرك رنگ و بصیرت ادراك حاصل از آن پیدا كرد. نیوتن كشف كرد كه انواع متعددی از انرژی مشعشع مرئی وجود دارد و نور سفید فقط یكی از جنبه های مرئی اختلاط این نوع هاست كه از خورشید و یا منابع مشابه دریافت می شود. اختلاف بین انواع انرژی مشعشع بر حسب طول موجهایشان (WAVE LENGTHS) تعیین می گردد. برای تعریف طول موج به نحو احسن به تشریح روش اندازه گیری آنها نیاز داریم. لیكن در اینجا كافی است كه ذكر شود انرژی مشعشع مرئی به طول موجهایی در محدوده ای بین 380تا760 میلیونیوم میلیمتر(یا به عبارتی میلی میكرون با علامت اختصاری ) محدود می گردد. ذیلاً محدوده طول موجها و انواع رنگهای مربوطه آورده می شوند.
بنفش 380 - 450 میلی میكرون
آبی 450 - 490
سبز 490 - 560
زرد 560 - 590
نارنجی 590 - 630
قرمز 630 - 760
نیوتن در بررسی هایش به این نتیجه رسید كه زمانی اشیاء به صورت رنگی ظهور پیدا می كنند كه در انرژی های مشعشعی كه به چشم انسان منعكس می شود یك یا حداكثر دو نوع انرژی مشعشع به طور عمده وجود داشته باشند او خاطرنشان ساخت كه اكثر اشیاء زمانی به صورت رنگی ظهور پیدا می كند كه "مانع عبور" قسمتی از انواع انرژی مشعشع شده و مابقی را انعكاس دهند. امروزه كلمه جذب (ABSORPTION) به جای كلمه "مانع عبور" به كار برده می شود.
الزامی بودن انرژی مشعشع، تنوع و تعداد این نوع انرژی ها و نقش مفعولی اشیا كه در دید رنگ موثرند مهمترین مطالبی می باشند كه طی آن علم فیزیك به علم رنگ كمك كرده است. روشهای اندازه گیری و كنترل نوع و مقدار انرژی مشعشع به مشخصات جذب انعكاس و انتقال نور توسط اشیا به وسیله فیزیكدانها و شیمیدانها پیشرفتهای بسزایی كرده اند، لیكن اصول همان مطالبی می باشند كه نیوتن به وضوح تشریح كرده است.
چون انرژی مشعشع مرئی برای درك رنگ لازم بوده و علاوه بر آن به علت اینكه فقط جنبه هایی كه مشاهده كننده از آن آگاه و مطلع است می تواند ملاك باشد، بنابراین رنگ را به عنوان مشخصات معین نور تعریف می كنند. بعضی از مشخصات نامربوط نور نظیر جهت (DIRECTION) و لرزش (FLICKER) مستثنی می باشند. لیكن تمام مشخصات نور كه قادر به متمایز شمردن نوعی از نوعی دیگر می باشند را به عنوان قسمتی از رنگ نور به شمار می آورند.
تعریف رنگ برحسب نور كه خود علمی است روانی-واقعی، رنگ را نیز به عنوان یك فرآیند روانی-واقعی معرفی می كند. روشهای اندازه گیری رنگ از قضاوت های مشاهده كننده های انسانی به طور مستقیم و یا اطلاعات ارقامی استاندارد كه بر مبنای قضاوت های غیر مستقیم انسانی استوارند استفاده می كند. بنابراین تعریف كامل و مورد استفاده رنگ با تعریف آن برحسب نور توافق كامل داشته و رنگ كالریمتری را فرآیندی روانی-واقعی جلوه می دهد. این تعریف ممكن است با تعاریف اشخاص دیگر تباین داشته باشد. شخصی ممكن است رنگ را به عنوان یك درك مد نظر بگیرد، در صورتیكه شخص دیگر ممكن است رنگ را به عنوان شیئی كه طول موج های مختلف را به نسبت های مختلف جذب می سازد تعریف كند.
مشخصات نور كه نهاد رنگ را بر طبق تعریف داده شده تشكیل می دهند را می توان به عناوین متعدد و قابل استفاده ای تعیین كرد، لیكن شاید ساده ترین و قابل درك ترین مشخصات نور، روشنایی (LUMINANCE)، طول موج حاكم (DOMINANT WAVE LENGTH) و خالصی (PURITY) باشند. روشنایی مشخصه ایست كه بین نور انعكاس یافته از كاغذ سفید این صفحه، زمانی كه توسط یك لامپ صد وات و موقعیكه توسط یك لامپ دویست وات روشن شده باشد فرق قایل می شود. ایده طول موج اصلی را می توان بدین صورت عنوان كرد كه این طول موج طول موجی است كه نور مربوطه به صورت اصلی به نظر می رسد. احتیاجی نیست كه حتما طول موج اصلی، طول موجی باشد كه از لحاظ فیزیكی پر شدت ترین انرژی مشعشعی موجود در محرك باشد، هر چند كه معمولا نزدیك به این ماكزیمم فیزیكی است. به همین صورت ممكن است گفته شود كه خالصی درجه ایست از تسلط، برجستگی و عمدگی طول موج اصلی در نور مورد نظر. خالصی را نیز مانند طول موج اصلی نمی توان مستقیما از راه اندازه گیری فیزیكی محركی بدست آورد. برای تعاریف دقیق تری از روشنائی، طول موج اصلی و خالصی روش های اندازه گیری آنها بایستی تشریح گردد. به علاوه این روشها برای تعاریف كامل ایده های جامع نور و رنگ نیز ضروری می باشند. تعاریفی كه بر مبنای روش اندازه گیری استوارند تعاریف عملی نامیده می شوند (OPERATIONAL DEFINITIONS). تعاریف عملی نور رنگ، روشنایی، طول موج اصلی و خالصی همگی اساس علم كالریمتری است.