سیاست خارجی و سیاست خارجی ایالات متحده آمریكا
مقدمه بخش اول
در این بخش به دنبال ارائه تعاریفی برای شناخت سیاست خارجی و پی بردن به اهدافی هستیم كه در سیاست خارجی از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشند. كه در این زمینه به خاطر جایگاه اساسی منافع ملی در سیاست خارجی ضمن ارائه تعاریفی از منافع ملی به دنبال قدمت و سوابق تاریخی آنچه امروزه تحت عنوان منافع ملی شناخته می شود می گردیم.
پس از روشن شدن مفهوم سیاست خارجی و اهداف آن و پی بردن به چیستی منافع ملی در مرحله بعد به سیاست خارجی آمریكا و منافع آن در خاورمیانه میپردازیم.
از آنجا كه برای درك بهتر سیاست خارجی آمریكا نیاز به آگاهی از چگونگی شكل گیری آن می باشد لذا عوامل مؤثر در شكل گیری سیاست خارجی آمریكا را در دو سطح داخلی (رسمی و غیررسمی ) و بین المللی مورد بحث و بررسی قرار می دهیم. در نهایت پس از شناخت سیاست خارجی آمریكا و چگونگی شكل گیری آن به اهداف و منافعی كه سیاست خارجی آمریكا در خاورمیانه تعقیب می كند اشاره می شود كه اهم آنها به شرح زیر است :
- حمایت از رژیم های محافظه كار
- حمایت از اسرائیل
- تضمین امنیت نفت
فصل اول
سیاست خارجی
گفتار اول: شناخت سیاست خارجی
الف ) تعریف و تبیین سیاست خارجی
شناخت سیاست خارجی هر كشوری یك پروسه علمی است و محتاج سالها تفكر، مشاهده مستقیم و تصحیح قضاوتهاست، مبحث سیاست خارجی به عنوان یكی از شاخه های بنیادی معرفت روابط بین الملل تكامل پیچیده ای را از سنت گرایی به رفتارگرایی و نهایتاً به فرا رفتارگرایی و ساختارگرایی در طی چند دهه گذشته پیموده است.اگر زمانی بحث سیاست خارجی به عملكرد سفرا، سخنرانیهای وزرای خارجه و تاریخ انعقاد قراردادها میان واحدهای سیاسی محدود می شد، هم اكنون به یك تخصص چند بعدی در زمینه های اقتصادی، بین المللی، فرهنگی و سیاسی تبدیل شده است. به دنبال تجزیه مفهومی و موضوعی این تخصص، شناخت روابط علت و معلولی میان دهها متغیر مربوط به سیاست خارجی از توصیف رویدادها و روش ژورنالیستی بیرون آمده و به سوی نظریه پردازی و تلفیق منطقی متغیرها سوق پیدا كرده است.(1)
با اینكه در یك نگاه كلی مفهوم سیاست خارجی در یك كشور مربوط به تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیم گیریهایی است كه از دیدگاه خاص همان كشور جنبه برون مرزی دارد. (2) اما واقعیت این است كه در مقام تعریف از سیاست خارجی نیز همچون دیگر مفاهیم علوم اجتماعی تعاریف متعدد و مختلفی ارائه شده است . در فرهنگ لغت روابط بین الملل در تعریف سیاست خارجی آمده است:
« یك راهبرد یا جریان برنامه ریزی شده از تصمیمات اتخاذ شده توسط تصمیم گیرندگان یك دولت در تعامل با دیگر دولتها یا دیگر بازیگران بین المللی، با هدف بدست آوردن اهداف مشخص كه در چارچوب منافع ملی تعریف شده است».(3)
همچنین درباره سیاست خارجی تصور سنتی این است كه سیاست عبارت است از ارزیابی عقلایی بهترین وسایل دست یافتن به هدفها و مقاصد تعیین شده، رفع موانع و همچنین استفاده از فرصت های پیش آمده در محیط خارجی.(4)
در تعریف سیاست خارجی باید به دو نكته توجه داشت یكی اینكه اگر چه همه دولتها جهت دستیابی به اهداف مورد نظر خود دارای سیاست هایی هستند كه شامل سیاست های داخلی و خارجی می شود. اما تنها جهتی را كه یك دولت در ارتباط با محیط خارجی بر می گزیند و در آن سو از خود تحرك نشان می دهد و نیز شیوه نگرش آن به جامعه بین المللی را سیاست خارجی می گویند.(5) دیگر اینكه در تدوین و شكل گیری سیاست خارجی دولت ها نقش اصلی را به عهده دارند به عبارتی هر تعریفی از سیاست خارجی منوط به قائل شدن جایگاه والایی برای دولت ها می باشد.زیرا با وجود ظاهر شدن بازیگرانی متعدد در صحنه جهانی بازهم دولتها به عنوان ابتدایی ترین، اصلی ترین و مهمترین بازیگر روابط بین المللی شناخته می شوند. در واقع ساختارهای نظام های بین المللی بر مبنای نقش مركزی و محوری دولتها پی ریزی و بنیان گذاشته شده است بدین ترتیب است كه تنها به حضور دولتها در صحنه بین المللی و قابلیت تاثیر گذاری آنها بر روی تعاملات جهانی كه از طریق رفتار سیاسی برون مرزی آنهاصورت می گیرد سیاست خارجی می گویند.
همچنین می توان گفت این سیاست خارجی است كه تثبیت كننده نقش دولتها به عنوان ممتازترین بازیگر روابط بین المللی می باشد. بنابراین در تعریفی ساده سیاست خارجی بخشی از فعالیت دولتی بوده كه جهت گرایشی آن به سمت بیرون است، یعنی به مسائلی می پردازد كه برخلاف سیاست داخلی، مربوط به خارج از مرزهایش می باشد. بدین ترتیب وجود مرز به عنوان مجموعه خطوط تفكیك كننده صلاحیت های دولتی به عملكرد سیاسی حكومت ها، بعدی «درونی و بیرونی » می دهد. بر این اساس نه تنها دو حوزه قابل شناسایی تحت عنوان محیط داخلی و محیط بین المللی پدیدار گشته بلكه سیاست داخلی و خارجی نیز در موضع اجرایی از هم جدا می شوند. اگر سیاست داخلی در محیطی اعمال می شود كه در آنجا حاكمیت سرزمینی و در نتیجه آزادی عمل مطلق وجود داشته، اما محیط بین الملل كه بستر حضور تعاملات متقابل واحدهای سیاسی می باشد فضایی خارج از حوزه اختیارات تام دولتهاست. اگر در محیط داخلی نوعی نظام حقوقی و قضایی حكمفرما بوده به گونه ای كه حاكمیت دولتها تثبیت شده می باشد، اما حوزه روابط بین المللی دارای ماهیت آنارشی بوده و صحنه تقابل و تعارض سیاستهای خارجی مختلف می باشد.(6)
علاوه بر نقش دولتها در ایجاد و شكل گیری سیاست خارجی باید به جایگاه دولت ها در نوع و ماهیت سیاست خارجی هم اشاره كرد به عبارتی هرچه دولتی قدرتمند تر بوده، سطح تاثر گذاریش بر روی تعاملات جهانی بیشتر و كاركرد سیاسی آن در جامعه بین المللی قابل مشاهده تر است. در این حالت، دولتهای سیستم ساز از قابلیتهای ویژه ای برای ایجاد تغییرات در راستای اهداف خوددرمحیط بین المللی برخوردار می باشند . بنابراین از طریق سیاست خارجی، دولتها نه تنها به رفتار سیاسی سایر بازیگران روابط بین المللی پاسخ می دهند، بلكه در صدد حفظ و افزایش ظرفیتهای نفوذ و تاثیر گذاری خود در خارج از مرزهای ملی شان می باشند.بر این اساس در یك نگرش كلی سیاست خارجی دولتها را به دو صورت «كنشی» و «واكنشی » تقسیم می كنند كه هر چه دولتی ضعیف تر بوده عملكرد وی درخارج از مرزهایش واكنشی تر و هرچه دولتی قویتر بوده رفتار سیاسی او كنشی تر می باشد.
جهت دریافت فایل سیاست خارجی و سیاست خارجی ایالات متحده آمریكا لطفا آن را خریداری نمایید