بررسی معجزات سه تن از انبیاء
مقدمه
هر علمی برای اینكه خوب توضیح و تفسیر شود و نكات ناشناخته آن روشن شود ، احتیاج به مقدمات و لوازمی دارد .
قرآن نیز همانند یك اقیانوس بی كران ، ژرف و مواج است كه پر از حقایق كشف نشده و دره های كمیاب است . برای رسیدن به این حقایق و تفسیر آنها احتیاج به لوازم و مقدماتی است كه این مقدمات در علم قرآن ، علوم قرآنی نامیده می شدند .
یكی از موضوعاتی كه در زمینه علوم قرآنی بسیار مؤثر می باشد ، بررسی موضوع نبوت و رسالت انبیاء است ، كه به نظر محقق بررسی و تطبیق این موضوع در كتابهای مختلف می تواند زمینه را برای درك مفاهیم و علومی مانند اعجاز و معجزات انبیاء كه از قرآن كریم ، استخراج نموده اند را فراهم آورد .
برای درك این علوم ناچار باید به كتابهای علوم قرآنی مراجعه كرد ، در این میان برخی از كتب علوم قرآنی از آوازه و شهرت بیشتری برخوردار می باشند و بیشتر مورد استفاده ی دانش پژوهان قرار می گیرند ، از بین این كتابها می توان ، به كتاب معجزه ی دكتر شفاهی و تاریخ انبیاء ( از آدم تا خاتم ) جناب عمار زاده اشاره كرد .
کلــیات
اهمیت موضوع :
چنانكه ذكر خواهد شد مسئله اصلی و مهمی كه در انجام این تحقیق مورد بررسی است چیزی نیست جز آشنایی بیشتر با مسئله ی نبوت و رسالت و همچنین بررسی موردی معجزات انبیاء . اهمیت این مسائل می تواند شبهاتی را كه در مورد اعجاز قرآن و معجزات انبیاء در ذهن اقوام گذشته بود روشن سازد .
پیشینه ی موضوع : مباحثی هم چون ، معجزات انبیاء و اعجاز قرآن را در بر گرفته و سهل شدن راه درك و فهم و شناخت آنها را بیان نموده كه می تواند مورد توجه علاقه مندان علوم قرآنی قرار گیرد .
سؤالات تحقیق :
سؤال اصلی : انبیاء به چه شیوه هایی تمسك جسته اند ؟
سؤالات فرعی : معجزات انبیاء بیشتر در چه زمینه ای بوده است ؟
2 - چه موقع پیامبران از معجزه استفاده می كردند ؟
3 - معجزه تا چه حد در ایمان آوردن مردم مؤثر بود ؟
فرضیه : معجزه سلاح تدافعی انبیاست .
تعریف موضوع : مباحث اصلی این موضوع بررسی موردی معجزات انبیاء و تأثیر معجزه بروی افكار بشر در زمانهای مختلف بوده كه بنده آنها را از كتابهای مختلف مورد بررسی قرار دادم .
روش تحقیق : از آنجا كه این تحقیق در نظر دارد به بررسی موضوعاتی از قبیل ، معجزات انبیاء و تأثیر معجزه و … بپردازد ، روش تحقیق بنده به صورت مطالعه ی كتابخانه ای بوده و با استفاده از فیش برداری ، از كتب كتابخانه تهیه شده سپس این مطالب در متن اصلی تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است .
چیكیده :
یكی از موضوعات مهمی كه در زمینه ی علوم قرآنی مورد بحث قرار گرفته است فعالیت و بررسی در زمینه ی آشنایی با معجزات پیامبران را اعجاز قرآن می باشد .
تحقیق بنده شامل چهارفصل می باشد كه در فصل اول ، بحث لغوی و اصطلاحی و گفتار علمای غرب راجع به معجزه – اعجاز و ماهیت آن ، معجزه چیست و چگونه ممكن است ؟ شرایط معجزه … را از منابعی از جمله : مرزهای اعجاز سید ابوالقاسم خویی ، معجزه ی دكتر محسن شفاهی ، اعجاز قرآن در نظر اهل بیت (ع) دكتر سید رضا مؤدب مورد بررسی قرار داده ام .
در فصل دوم نیز معجزات نه گانه حضرت موسی (ع) از جمله : عصا، ید بیضا ، شكا فتن دریا و … را از طریق آیات قرآن ، تفاسیر و كتب مختلف ، از جمله : قاوس قرآن علی اكبر قرشی ، تاریخ انبیاء ( از آدم تا خاتم ) مرحوم حسین عمارزاده و همینطور تفسیر نمونه ، المیزان - مجمع البیان – جامع البیان و تفسیر نور – و همچنین تأثیر معجزات حضرت موسی (ع) را بر روی قوم بنی اسرائیل مورد بحث و بررسی قرار داده ام .
در فصل سوم ابتدا به نبوت حضرت عیسی (ع) اشاره شده و بعد انواع معجزات آن حضرت را از طریق آیات قرآن ، تفاسیر و كتب مختلف از جمله تفسیر المیزان ، نمونه ، مجمع البیان و همچنین كتاب مسیحیت شناسی مقایسه ای ، و عیسی (ع) از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار داده ایم . فصل چهارم نیز مشتمل بر انواع معجزات پیامبر (ص) از جمله : قرآن ، شق القمر ، حركت درخت ، حنانه و ... می باشد كه آنها را نیز از تفاسیر و كتب مختلف مورد بحث و بررسی قرار داده ایم . پایان این پروژه نتیجه مباحث گذشته است كه شامل آثار معجزه انبیاء ، اهداف معجزه (اصول اعتقادی ) می باشد .
فصل اول
1- بحث لغوی اعجاز
2- معجزه در لغت
3- ماهیت معجزه
1- معجزه چیست ؟
بعضی می پندارند معجزه مسئله ای نیست ، بلكه مسئله مهم قبول و یا عدم قبول خداوند است . یعنی می گویند ما اگر خدا را قبول كردیم دیگر راجع به معجزه بحثی نداریم ، زیرا خدای مورد قبول ما قادر مطلق است و به حكم « ان الله علی كل شی ء قدیر » او قدرت دارد مرده را زنده كند و از چوبی اژدها بسازد و رسول الله (ص) را در ظرف لحظه ای از مسجد الحرام به مسجد الاقصی ببرد و بلكه به همه آسمانها سیر دهد ولی برخلاف این پندار مسئله بر این سادگی ها نیست كه اگر خدا را قبول كردیم مشكلات همه حل شده باشد .
توضیح اینكه : 1- بعضی ممكن است معجزه را اینطور تعریف كنند كه : معجزه یعنی آنچه كه بدون علت روی می دهد ولی این تعریف بسیار نادرست است و شاید مادی مسلكان و آنان كه می خواهند معجزه را نفی كنند این نغمه را آغاز كرده اند وسپس كم و بیش به سرزبانها ا فتاده است . زیرا كسانی طرفدار معجزه هستند می خواهند آن را دلیل بر چیزی بدانند و حال اینكه اگر معجزه بدون علت رخ داده باشد ؛ دلیل بر هیچ امری نخواهد بود !!
حال اگر به فرض محال یك چیزی بدون علت پیدا شود دیگر هیچ چیز را در عالم نمی شود اثبات كرد ، نه اصلی از اصول علمی و طبیعی برجای می ماند و نه از اصول فلسفی و كلامی ، و حتی اثبات خدا هم متزلزل می گردد . چرا ؟ زیرا ما خدا را به دلیل اینكه علت عالم است می شناسیم و اگر فرض كنیم كه در هستی نظامی وجود ندارد بلكه ممكن است چیزی بدون علت پدید آید ، این احتمال را كه عالم بدون علت پدید آمده است نمی توانیم رد كنیم . پس این تعریف برای معجزه بسیار نادرست است .
2 - ممكن است گروهی دیگر بگویند معجزه پیدایش چیزی بدون علت نیست ، استثناء در قانون علیت نیست بلكه به این معناست كه به جای علت واقعی یك شیئی ، علت دیگری جانشین آن می گردد ، و بالاخره معجزه یعنی جانشین شدن علتی به جای علت دیگر .
مثلاً علت واقعی و حقیقی پیدایش انسان آمیزش دو انسان است حالا اگر این علت حقیقی كنار رود و جایش را به علت دیگری بدهد و انسانی از غیر طریق آمیزش دو انسان پدید آید ، آن معجزه است .
3 - در مقابل این دو تعریف ؛ تعریف سومی برای معجزه هست كه اشكالات عقلی فوق به هیچ وجه بر آن وارد نمی گردد. و آن این است كه معجزه نه نفی قانون علیت است و نه نقض و استثناء آن ، بلكه خرق ناموس طبیعت است . فرق است میان خرق قانون علیت و خوق ناموس طبیعت . معجزه نه آن است كه چیزی از غیر راه علت اصلی پدید آمده باشد بلكه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی بوجود آمده است ، معجزه نام دارد .
به بیان بهتر : معجزه خارج شدن امری است از جریان عادی به نحوی كه دخالت ماوراء الطبیعه در آن آشكار باشد . با این بیان در پیدایش معجزه علتی به جای علت دیگر نمی نشیند بلكه این مطلب كه بین علت و معلول یك نوع رابطه حقیقی و تخلف ناپذیر برقرار است پذیرفته شده ؛ ولی معجزه بدین گونه توجیه می گردد كه : علل واقعی اشیاء برای بشر كه می خواهد با علم و تجربه به آنها برسد همواره مجهول است و تنها خداوند آگاه بر علتهای واقعی اشیاء است و بشر بوسیله تجربه و آزمایش فقط به یك سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسی پیدا می كند و بیجا آن را رابطه علیت می پندارد .
روی این حساب معجزه امری است كه از غیر مسیر عادی كه بشر تنها مسیر پیدایش آن امر پنداشته است پدید آید .
2- آیا معجزه ممكن است ؟
جواب این سؤال تا حدودی در بخش قبل روشن شد یعنی اینكه معجزه ممكن است ، یا محال ، بستگی به تعریف معجزه دارد و اینكه ما آنرا چگونه توجیه نمائیم .
اگر بگوییم معجزه یعنی آنچه كه بدون علت پدید می آید بدیهی است كه محال است . و نیز اگر بگوییم معجزه نقض قانون علیت است یعنی همانكه علتی به جای علت حقیقی و واقعی امر بنشیند ، باز هم ممكن نیست اما اگر به معنای سوم گرفتیم یعنی خارج شدن طبیعت از جریان عادی خودش ، در این صورت معجزه ممكن است نه محال و در اینجا ما ناچاریم توضیح بیشتری بدهیم .
« هگل » فیلسوف معروف اروپایی كلامی دارد كه براساس آن در فلسفه خود مسائل زیادی بنیان است . او می گوید : یك سلسله مسائل است كه از ضرورت های عقل محسوب گردیده و اجازه خلاف آنرا هیچ گاه نمی دهد یعنی اصلاً خلاف آن امكان ندارد .
مثل قضایایی كه در ریاضیات به كار می رود و او نامش را « قضایای تحلیلی » می گذارد . شما در ریاضی می گوئید مجموع زوایای یك مثلث 180 درجه است و یا مساوی با دو زاویه قائمه است . این حكم ضرورت عقل است ؛ یعنی اگر عقل مثلث را درك بكند كه مثلث یعنی چه ؟ بلافاصله حكم می كند كه ضرورت ایجاب می كند و غیر آن محال است كه باید مجموع زوایای مثلث 180 درجه باشد و حتی نیم درجه كم و زیاد نمی تواند باشد .
ولی یك سلسله مسائلی داریم كه مسائل تجربی است ، یعنی آنهایی كه ما عقلاً هیچ گونه ضرورتی در آن درك نكرده ایم بلكه به حكم آنكه دریافته ایم می گوییم آنطور است . مثالی كه هگل برای این نوع مسائل ذكر می كند این است كه : ما تا به حال هرچه در عالم تجربه كرده ایم اینطور یافته ایم كه آب در اثر حرارت صد درجه مثلاً بخار می شود ، اسم آنرا می گذاریم « علیت » و می گوییم حرارت علت بخار شدن آب است و یا اگر آب را می بینیم در سرمای زیر صفر منجمد می گردد سرما علت انجماد است .
ولی می گوید .برای عقل انسانی هیچ كدام ضرورت ندارد ، ما چون اینطور دیده ایم اینگونه حكم كرده ایم . در حالی كه اگر از اول كه متولد شده بودیم خلافش را مشا هده كرده بودیم ، یعنی حرارت را موجب انجماد و سرما را با عث بخار شدن آب می یافتیم ، از نظر عقل ما هیچ تفاوتی نمی كرد ، یعنی انجماد در اثر برودت و تبخیر در اثر حرارت را ضرورت عقلی ایجاب نمی كند ، بلكه صر فا یك قضیه وجودیه است .
در عالم تا به حال اینطور بوده بدون آنكه خلاف آنهم ضرورت داشته باشد . این كلام تا اینجا كلام بسیار درستی است و حتی امثال بو علی هم كه گویا به همین مطلب پی برده بودند در كلما تشان مطرح شده كه برای همه كه همیشه بر تجربه استوار است و تجربه هم ضرورت بدست نمی دهد چه فكری باید كرد ؟ با توجه به این نكته علوم و قوانین طبیعی چه نمره ی اعتباری می تواند داشته باشد ؟ آیا می توان قوانین تجربی را تحت ضابطه علیت فلسفی در آورد ؟
در این زمینه می گویند در مواری كه تجربه را بطه ای را نشان می دهد مثل اینكه حرارت موجب تبخیر و برودت انجماد می آورد . در اینگونه موارد در واقع یك علیتی وجود دارد و بدون علیت نمی تواند باشد و آن علت واقعی محال است جای خود را به دیگری بدهد .
ولی اینكه آن علت همین باشد كه ما آن با حواس خودمان بوسیله تجربه و آزمایش كشف كرده ایم مشكوك است . و لذا علوم تجربی روز بروز تغییر می كند . یك قانونش نسخ می شود و قانون دیگری جا یگزین قانون قبلی می گردد .
مثلا یك روز وقتی می دیدند سنگ را كه از بالا رها می كنیم به زمین می افتد ، می گفتند كشش در خود سنگ وجود دارد كه مایل است خود را به مركز زمین بر ساند . و این حكمی كه بر اثر تجربیات مكرر همه بر آن متفق بو دند ولی پس از آمدن نیوتن مطلب عوض شد و گفتند : خیر ، این سنگ نیست كه میل به پایین آمدن دارد بلكه جاذبه در زمین است كه سنگ را می كشد .
3 - آیا معجزه واقع شده است ؟
پاسخ این سؤال بسیار سهل و ساده است زیرا وقتی معلوم شد كه معجزه خرق قانون علیت نیست ؛ كارهای خلاف جریان طبیعی و عادی بسیار در جهان اتفاق افتاده و می افتد . از بوعلی نقل می كند كه گفته است ؛ اگر شنیدی كه فردی عارف یك ماه چیزی نخورده و نمرده است ؛ تعجب نكن زیرا این عمل بر خلاف قانون طبیعت است نه بر خلاف قانون كلی هستی .
زیرا اینكه افرادی معمولی اگر مثلاً چهل و هشت ساعت غذا نخورند می میرند به خاطر آنست كه بدن آنها از نظر جریان معمولی به غذا نیازمند است كه در ظرف این مدت غذا به آن برسد . ولی یك انسان می تواند با تقویت اراده ، بدن خویش را به گونه ای مسخر كند كه حتی حركت قلبش در اختیار او باشد ، جریان تنفس با اراده و اختیار او انجام گیرد .
نمونه این افراد در میان مرتاض ها بسیار دیده شده است مرتاضهایی كه می توانستند برای مدتهای طولانی تنفس خود را كنترل كنند و نفس نكشند در حالیكه افراد معمولی یك دقیقه هم شاید نتوانند . این نتیجه تقویت روح است ، یعنی روح بطوری تقویت شده كه بر بدن حاكم گردیده است .
نقل می كنند سالی كه سران شوروی به هندوستان رفته بودند مشاهده ی این موضوع آنان را حیرت انداخته بود و آن چنان برای آنان شگفت انگیز بود كه وقتی برگشتند گفتند بایستی این گونه اعمال در دانشكده ها مورد مطالعه قرار گیرد ، گویا این هم خودش علمی است !
آنان دیده بودند كه مردمی در تابوتی دربسته قرار گرفته و در قبری مدفون گشته بود بدون آنكه منفذی برای تنفس او قرار دهند پس از مدتی كه او را بیرون آوردند شروع به تنفس كرد ، و چنان پیدا بودكه پس از قرارگرفتن در زیر خاك به اختیار خویش تنفس خود را متوقف ساخته و اینك آغاز نموده است .
در هر حال وقوع اینگونه اعمال نمونه های زیادی دارد و تقویت اراده بوسیله تمرین اگرچه تمرینهای غیر شرعی باشد توجیه كننده تمام اعمال مزبور است . بنابراین معجره كه گفتیم كاری است كه تنها برخلاف نوامیس طبیعت انجام می گیرد ، با توجه به اینكه پیامبران با عنایت پروردگار نمونه كامل انسانها بوده و قویترین روحها و محكم ترین اراده ها در آنها یافت می گردد وقوعش بسیار سهل و آسان توجیه خواهد شد .
4- معجزه چگونه دلالت بر صدق ادعای آورنده آن دارد ؟
منطقین می گویند ما سه گونه دلالت داریم 1 – دلالت قراردادی 2 – دلالت طبیعی 3 – دلالت عقلی . دلالت قراردادی یعنی آنكه چیزی را نشانه چیزی قرار بدهند به طوری كه اگر قرارداد خلافش می بود برخلاف دلالت می كرد .
مثل دلالت الفاظ بر معانی « نان » بحسب قرارداد این موجود خوردنی است و آب اسم آن آشامیدنی در حالیكه اگر عكس قرار داده بودند یعنی آب را به جای نان و نان را به جای آب وضع نموده بودند همانطور دلالت می كرد و هیچ اشكالی بوجود نمی آمد یعنی بین لفظ آب و آن مایع و بین نان و آن ماده خوردنی هیچ رابطه ی ذاتی نیست .
و نیز مثل دلالت علائم راهنمایی ؛ مثلاً دلالت فلش سبز بر عبور آزاد یك دلالت قراردادی است و اگر آنرا دلالت ایست نهاده بودند همانطور دلالت می كرد .
آیا دلالت معجزه بر صدق نبوت بدینگونه است ؟ یعنی خدا با مردم قبلاً قراردادی بسته است كه هر وقت این اعمال را از كسی دیدند بدانند او از طرف من آمده است و هرچه می گویند راست است ؟ اینطور است ، زیرا خداوند هرچه بخواهد به مردم برساند از طریق انبیاء می رساند و ما اینك در مقام اثبات خود انبیاء هستیم .
دلالت طبیعی : یعنی دلالت تجربی مثل دلالت سرفه در درد سینه و یا حركت سریع نبض بر تب . اینها علائم طبیعی و تجربی است یعنی علائمی است كه در اثر تجربه بدست آمده است . دلالت معجزه از این نوع مسلماً نیست چون جزء مسائل تجربی بشر نیست .
دلالت عقلی : یعنی دلالتهای استدلالی مثل دلالت معلول بر علت .
شرایط معجزه :
عمل خارق العاده را در صورتی معجزه می نامند كه شرایط ذیل را دارا باشند :
1- كسی كه از ناحیه خدا منصبی برای خود ادعا می كند آن عمل را در مقام گواه بر صدق گفتار و ادعایش انجام دهد .
2- مقامی كه این شخص ادعا می كند باید از نظر عقل برای بشر امكان پذیر باشد . و اگر مقامی را ادعا كند كه به گواه عقل كذب و دروغ وی در این ادعا ثابت و مسلم گردد در این صورت هر عملی برای اثبات گفتارش انجام دهد ، نه گواه بر صدق گفتار او خواهد بود و نه آن را می توان معجزه نامیده گرچه دیگران از انجام چنین عملی عاجز و ناتوان باشند .
3 - مقامی كه این شخص ادعا می كند باید از نظر شرع نیز قابل قبول باشد . اگر مقامی را ادعا كند كه به نقل صحیح و مسلم مذهبی كذب وی در ادعای چنین مقامی ثابت و مسلم گردد ، در این صورت عمل خارق العاده ای كه انجام می دهد دلیل بر صدق ادعای وی نبوده و معجزه نیز نامیده نمی شود .
4 - شرط دیگر اعجاز این است كه : عمل خارق العاده گواه بر صدق مدعی باشد نه گواه بر كذب او ، و اگر كسی منصبی از ناحیه خداوند ادعا كند و سپس عملی انجام دهد كه دیگران از انجام دادن آن عاجز و ناتوان باشند در صورتی كه این شاهد و دلیل بر كذب و دروغ وی گردد معجزه نامیده نمی شود .
5- پنجمین شرط اعجاز این است كه باید به هیچ یك از علوم ، فنون و هنرهای دقیق نظری متكی نبوده و قابل تعلیم و تعلم نباشد . و اگر كسی عملی انجام دهد كه به یكی از علوم و فنون متكی گردد نتوان آنرا معجزه نامید گرچه دیگران از انجام آن عاجز و ناتوان بوده و شرایط دیگر اعجاز را دارا باشد . 1
چگونه معجزه گواه بر صدق ادعای پیامبران می باشد ؟
اعجاز ، گواه بر صدق گفتار مدعی است :
پاسخ این سؤال روشن است ؛ زیرا انجام عملی برخلاف قوانین طبیعی بدون عنایت و اذن پروردگار جهان ، امكان پذیر نیست ، پس ناچار ، خداوند این قدرت و توانایی را در اختیار او گذارده است اگر آورنده در ادعای خویش دروغگو باشد توانا ساختن یك فرد دروغگو بر چنین كار ، موجب گمراه ساختن مردم و ترویج باطل است ، و چنین كاری بر خداوند محال می باشد پس هرگاه معجزه ای را در دست مدعی دیدیم باید آنرا گواه بر راستگویی وی ، و كاشف از رضایت خدا نسبت به ادعای او بدانیم. دلالت معجزه بر صدق گفتار مدعی نبوت مبنی بر این اساس است كه داوری عقل را در حسن و قبح امور بپذیریم اما فرقه « اشاعره » كه اصل مزبور را انكار می نمایند و عقل را از درك حسن و قبح امور عاجز و ناتوان می دانند طبعاً باب لزوم تصدیق پیامبران را به روی خود از نتایج غیر صحیح انكار این اصل است . زیرا معجزه در صورتی دلیل بر صدق ادعای آورنده آن می شود كه داوری عقل را در اینجا قبیح است خداوند معجزه را در اختیار دروغگو بگذارد بپذیریم ولی اگر فرض شود كه عقل از درك قبح این مطلب عاجز و ناتوان است دیگر كسی نمی تواند راستگو را از دروغگو تشخیص دهد .[1]
ابتدا دو بحث اعجاز و معجزه را از نظر لغوی با توجه به منابع و نظریه های مختلف مورد بررسی قرار می دهیم :
اعجاز : اعجاز به قاعده لفظی مصدر باب افعال و مصدر مجرد آن عجز و عجزانا و مصدر میمی آن معجز و ضد و بردباری است و مفرد آن عجز به معنی ناتوان شدن از عمل و كردار و فكر و به معنی بیچارگی نیز می آید این فعل لازم است و چون به باب افعال برده شود متعدی خواهد شد .
و عرب می گوید : « عجز فلان من العمل و لا یستطیعه » یعنی از انجام عمل ناتوان شد و قادر به انجام آن نگردید و اسم فاعل « عجز » در مذكر « عاجز » و در مؤنث « عاجزه » می شود و جمع عاجز « عاجزون » و جمع الجمع آن « عواجز » است و عاجزه زن ناتوان و عجوز پیرزن سالمند از كار افتاده است .[2]
اعجاز از نظر لغوی به چند معنی آمده است :
الف : فوت و از دست رفتن .
ب : عاجز و ناتوان ساختن .
ج : عاجز و ناتوان یافتن .[3]
معجزه از « اعجاز » ریشه گرفته و « اعجاز » در لغت به چند معنی آمده است :
الف : از دست رفتن چیزی ، مثلاً گفته می شود « اعجزه الامر الفلانی » یعنی فلان چیز از دست در رفت .
ب : احساس عجز و ناتوانی در دیگری ، مثلاً گفته می شود « اعجزت زیداً » او را عاجز و ناتوان یافتم .
ج : ایجاد عجز و درماندگی در طرف مقابل ، و در این صورت اعجاز به معنای « تعجیز » می باشد ، مانند ( عجزت زیداً ) یعنی او را عاجز و ناتوان نمودم .[4]
اعجاز ، در لغت معانی مختلف و گوناگونی دارد مانند : از دست دادن چیزی ، احساس ناتوانی در دیگری ناتوان ساختن مرادف مقابل ، طرف لفظ « تعجیز »[5]
اعجاز در لغت به معنای « ناتوان ساختن » یا « اظهار ناتوانی است »[6]
اعجاز در لغت مصدر باب افعال از ریشه عجز است ، به معنی ضعف و ناتوانی دیگری را ثابت كردن و یا دیگری را به عجز واداشتن.[7]
جناب سیاح در ترجمه المنجد اعجاز را به معنی ناتوان كردن و ناتوان ساختن بیان فرموده اند .7
عجز :
1 - عَجَز ، یَعْجِزُ ، عَجْزاً ، عَجزانا و مَعْجِزَه : ضعیف و ناتوان شدن ، درماندن ، سالخورد شدن (زن) ، كاهلی كردن .
ابن فارس گفتند این ماده دارای دو اصل صحیح است اول به معنی ضعف و دیگر به معنی آخر و دنباله چیزی .
2 – اَعْجز ، یَعجز ، اعجازا : عاجز و درمانده و ناتوان ساختن .
3 – مُعجز : ناتوان كننده ، درمانده سازنده .
4 : عجوز : سال خورده ، كلان سال ، پیر فرتوت ، جمع آن عَجُز و عجائز .
5 – اعجاز ( جمع عَجُز ) : تنه ها ، و دنباله های چیزی . 1
عجز : ناتوانی
عجز المطلق : ناتوانی كامل
عَجَزَ و عَجَزَت : ناتوان شد . 2
معجزه در لغت :
قبل از تعریف لغوی معجزه باید بدانیم معجزه در قرآن به چه معناست ؟ و چه چیز حقیقت آن را تفسیر می كند.
هیچ شبه ای نیست در اینكه قرآن دلالت دارد بر وجود آیتی كه معجزه باشد ، یعنی خارق عادت باشد و دلالت كند به اینكه عاملی غیرطبیعی و از ماوراء طبیعت و بیرون از نشئه ی ماده در آن دست داشته باشد . البته معجزه به این معنا را قرآن قبول دارد ، نه به معنای امری كه ضرورت عقل را باطل سازد . 3
معجزه از ماده « عجز » است . عجز یعنی ناتوانی و معجزه : یعنی كاری كه دیگران در مقابل آن ناتوانند و كسی دیگر قادر به انجام آن نیست . گاهی به جای معجزه كلمه « خرق عادت » استعمال می شود ولی این همان برداشتی است كه اشاعره از معنای معجزه داشتند و معنای خوبی هم نیست .
اصولاً در قرآن نه كلمه معجزه استعمال شده و نه خرق عادت و هر دو از اصطلاحات علمای اسلامی است . 1
معجزه در لغت ، از ریشه « عجز » كه به معنی بن و پایان شی ء است . 2 همانطور كه به معنی لغوی در قرآن آمده است : « انا ارسلنا علیهم ریحاً صرصراً فی یوم نحس مستمر ، تنزع الناس كأنهم اعجاز نخلٍ منعقر . » 3
علامه طبرسی در ذیل آیه شریفه می فرماید : اسافل نخل ، یعنی تنه و پایان درخت نخل ، انسان ناتوان نیز چون همواره در پایان و انتهای قافله ، وامانده است ، او را عاجز نامیده اند . از این رو از مفهوم عجز ، ضعف و ناتوانی ، فهمیده شده ، گرچه ضعف و ناتوانی ، جز معنی عجز نبوده است . بدین جهت اعجاز در لغت به معنی به عجز درآوردن و ایجاد عجز و درماندگی در طرف مقابل نمودن است و معجزه ، آن فعلی است كه دیگران از آوردن آن عاجز و ناتوان هستند . 4
گفتار علمای غرب راجع به معجزه
معجزه كاری است كه از قدرت هر عامل آفریده شده بیرون است و بنابراین كار خداوند متعال است . « سوث»
من معجزه را عمل محسوسی می دانم كه چون از قوه فهم بیننده بیرون است ، و به اعتقاد او با قواعد استقرار یافته طبیعت مخالف است آن را كار خدا می دانم . « لاك »
هر مؤمن معجزه ای از خداست . « بایلی »
دوره معجزه به پایان رسیده است ، و بنابراین بهتر است در اندیشه ی آن باشیم كه چگونه چیزها به كمال می رسد. 5 « شكسپیر »
معجزه در اصطلاح :
هر پیامبری كه از جانب خدا مبعوث می شود از قدرت و نیروی خارق العاده برخوردار است و با آن قدرت خارق العاده یك یا چند اثر مافوق قدرت بشر ابراز می دارد كه نشان دهنده بهره مندی او از آن نیروی خارق العاده الهی است و گواه راستین بودن او و آسمانی بودن سخن او است .
قرآن كریم آثار خارق العاده ای را كه پیامبران به اذن خدا برای گواهی بر صدق گفتار خود ارائه می كرده اند« آیت » یعنی نشانه و علامت نبوت می خواند و متكلمین اسلامی از آن نظر كه این علامتها عجز و ناتوانی سایر افراد را آشكار می سازد « معجزه » می نامند . 1
معجزه : امری است خارق العاده كه از جانب خداوند و به دستور پیامبر (ص) صورت می پذیرد ، در حالی كه با ادعای پیامبری و تحدی همراه است و با مدعای پیامبر (ص) مطابقت دارد و قابل تعلیم و تربیت نیست و دیگران ، از انجام آن ناتوانند . 2
معجزه : در اصطلاح مباحث كلامی و بویژه در بحث نبوت بدان معنی است كه خداوند برای اثبات حقانیت و صدق دعوت و گفتار فرستادگان خوش ، آنان را از قدرتی برخوردار سازد تا بواسطه آن ، افعالی خارق عادت و خارج از مسیر طبیعی انجام دهند كه دیگر مردم از انجام آنها عاجز و ناتوان باشند . 3
در تعریف معجزه گفته اند : امری است عقلاً ممكن و خارق العاده كه خداوند به هر یك از پیامبرانش كه بخواهد می دهد تا با آن صدق و صحت رسالت خویش را به اثبات برساند و مردم مانند آن را نمی توانند بیاورند . 4
معجزه : عبارت است از : امری خارق العاده كه انجام دهنده آن ادعای پیامبری از جانب خداوند را دارد و از دیگران دعوت می كند كه اگر راست می گویند نظیرش را بیاورند . 5
معجزه : در اصطلاح دانشمندان علم « كلام » این است كه : كسی كه مقامی از جانب خدا و منصبی از مناصب الهی را ادعا می نماید ، عملی را به عنوان گواه بر صدق گفتار خود انجام می دهد كه از حدود قوانین طبیعی بیرون بوده و دیگران از آوردن مانند آن عاجز و ناتوان باشند .
ولی باید توجه داشت چنین عملی در صورتی می تواند شاهد و گواه بر صدق ادعای او گردد ، كه وی امر ممكنی را ادعا نماید ولی اگر او مقامی را ادعا كند كه در پیشگاه عقل محال و ممتنع شمرده شود و یا دلیل نقلی قطعی كه از پیامبر (ص) و امام به ما رسیده باشد آن را تكذیب نماید ، در اینصورت عمل وی ولو دیگران از آوردن مانند آن عاجز شوند ، گواه بر صدق گفتار او نبوده ، و و در اصطلاح دانشمندان به آن « معجزه » نمی گویند . 1
در نظر متكلمین و مفسرین معجزه دارای تعاریف خاصی است كه به چند تعریف از صاحب نظران ، پرداخته می شود :
الف ) خواجه نصیر الدین طوسی : او در تعریف معجزه می گوید : هوثبوت ما لیس بمعتاد او هو نفی ما هو بمعتاد مع خرق العاده و مطابقه الدعوی » ، معجزه ، محقق نمودن و عملی كردن چیزی است كه تحقق آن ، یك امری عادی نیست و یا سلب و نفی چیزی است كه عادی بوده است ، البته می باید در اعجاز ، عملی صورت بپذیرد كه خارق العاده باشد ضمن آنكه آن عمل باید مطابق با همان ادعای اولیه او نیز باشد .
خواجه نصیرالدین طوسی معتقد است ، در معجزه ، فرق بین اثبات عملی و یا نفی آن نیست ، بلكه خارق العاده بودن آن مهم است ، خواه به شكل اثباتی ، مانند : اینكه عصا تبدیل به مار شود و یا در شكل نفی آن مثل اینكه ، قدرت و توان یك شیء از او گرفته شود ، مانند , نفی قدرت و توانایی در وسیله ی ذبح حضرت ابراهیم (ع) به هنگام ذبح فرزندش و یا سرد شدن آتش بر ابراهیم (ع) و.2
ب : جلال الدین سیوطی : او معجزه را چنین تعریف می نماید : « امر خارق العاده ، مقرون بالتحدی ، مصون عن المعارضه » معجزه عمل و كاری خارق العاده و فوق طاقت بشری است كه همراه با تحدی و معارضه طلبی است ، ضمن آنكه نظیر و مانندی برای آن وجود ندارد .
ج : آیت الله خویی : ایشان در تعریف معجزه می گوید : « ان یأتی المدعی لمنصب من المناصب بما یخرق نوامیس الطبیعه و یعجز عنه غیره شاهداً علی صدق دعواه » معجزه آن است كه فردی ادعای منصبی از مناصب الهی می نماید ، مانند پیامبر اسلام (ص) ، كاری را انجام بدهد كه فراتر و برتر از قوانین طبیعت باشد ، دیگران نیز از انجام آن عاجز و ناتوان باشند ضمن آنكه ، آن كار گواهی بر درستی ادعای او نیز باشد . 3
معجزه در اصطلاح علوم دینی : در این مورد تعاریف متعددی وجود دارد از جمله معجزه امر خارق العاده ای است كه همراه با تحدی بوده و از معارضه در امان باشد . 4
عجز :
در سخن معمولی اسمی است برای كوتاهی كردن از انجام كار و نقطه مقابل قدرت و توانایی است . گفت « اعجزت ان اكون » 1سخن یكی از پسران آدم است پس از اینكه دید كلاغ زمین را گرد می كند ، گفت آیا من از این كلاغ ناتوان ترم ؟
و ما انتم بمُعْجزین فی الارض 2، كه – مُعَجزِّینِ – هم خوانده شده ، سپس – معاجزین – یعنی كسانی كه می پندارند و می اندیشند كه ما را ناتوان می كنند ، زیرا چنین حساب كرده اند كه بعث و نشوری برای آنها ، كه پاداش و مجازاتشان دهد نیست و این معنی در آیه : « ام حسب الذین یعملون السیئات ان یسبقونا »3 هست ولی – اگر – مُعْجِزین – خوانده شود ، یعنی كسانی كه پیرو پیامبر (ص) هستند به عجز نسبت می دهند مثل واژه های – جَهَّلتُهُ و فَسقته : یعنی به نادانی و فسق نسبتش دادم .
عجوز : پیر و ناتوان ، بخاطر عجز و ناتوانیش در بیشتر كارها .
عجز الانسان : پشت انسان ، كه پشت هر چیزی غیر انسان هم به آن تشبیه شده است ، در آیه گفت : « كانهم اعجاز نخل منعقر » 4 گویی كه تندی نخل هایی هستند كه از بیخ و بن بركنده شده ، اشاره به تمدن اقوامی است كه در اثر فساد ، نابود شده و به هلاكت رسیده اند . 5
فاعل معجزه كیست ؟
تاكنون روشن شد كه معجزه امری خارق العاده است كه پیامبران آن را همراه با ادعای نبوت و تحدی عرضه می دارد تا گواه روشنی بر صدق مدعای او باشد .
در اینجا ممكن است پرسشی به ذهن خطور كند : آیا خداوند است كه به دنبال خواست و دعای پیامبر ، معجزه را ایجاد می كند یا آنكه پیامبر (ص) ، به دلیل مقامات معنوی خود ، به ایجاد آن مبادرت می ورزد ؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت كه نقش پیامبر (ص) و مقامات روحی و معنوی او در ایجاد معجزه تأثیر می گذارد ، اما این تأثیر در حوزه مشیت و اذن خاص خداوند قرار دارد .
از این رو می توان ایجاد معجزه را از یك جهت به پیامبر (ص) و از جهت دیگر به خدا نسبت داد . مؤید این مطلب آیات فراوانی است كه در آن ، آوردن معجزه به پیامبران نسبت داده شده و در همان حال ، از اذن الهی سخن گفته شده است : « واذ تخلق من الطین كهیه الطیر باذنی فتنفخ فیها فتكون طیرا باذنی » 1
در این آیه معجزاتی مانند دمیدن نفخه حیات بخش در پرندگان ساخته شده از گل ، شفای بیماران و احیای مردگان به عیسی (ع) نسبت داده شده است ، اما برای آنكه گمان استقلال او در این امور پیش نیاید ، خداوند در هر مورد بر دخالت و تأثیر اذن خاص خویش تأكید می ورزد . 4
اعجاز و ماهیت آن :
قرآن كریم در آیه مورد بحث ، و آیاتی كه نقل كردیم ، ادعا كرده است بر اینكه آیت و معجزه است ، و استدلال كرده به اینكه اگر قبول ندارید ، مانند یك سوره از آن بیاورید ، و این دعوی قرآن بحسب حقیقت بدو دعوی منحل می شود ، یكی اینكه بطور كلی معجزه و خرق عادت وجود دارد ، و دوم اینكه قرآن یكی از مصادیق آن معجزات است ، و معلوم است كه اگر دعوی دوم ثابت شود ، قهراً دعوی اولی هم ثابت شده ، و به همین جهت قرآن كریم هم در مقام اثبات دعوی اولی بر نیامده و تنها اكتفا كرد به اثبات دعوی دوم ، و اینكه خودش معجزه است و بر دعوی خود استدلال كرد به مسئله ی تحدی و تعجیز ، وقتی بشر نتوانست نظیر آن بیاورد و هر دو نتیجه را گرفت چیزی كه هست این بحث و سؤال باقی می ماند ، كه معجزه چگونه صورت می گیرد ، به اینكه اسمش با خودش است ، كه مشتمل بر عملی است ، كه عادت جاری در طبیعت ، یعنی استناد مسببات باسباب معهود و مشخص آن را نمی پذیرد چون فكر می كنید ، قانون علت و معلول استثناءپذیر نیست ، نه هیچ سببی از مسببش جدا می شود و نه هیچ مسببی بدون سبب پدید می آید ، و نه در قانون علیت امكان تخلف و اختلافی است ، پس چطور می شود كه مثلاً عصای موسی (ع) بدون علت كه توالد و تناسل باشد اژدها گردد ؟ و مرده ی چندین سال قبل با دم مسیحایی مسیح زنده شود ؟ !
قرآن كریم این شبهه را زایل كرده و حقیقت امر را از هر دو جهت بیان می كند ، یعنی هم بیان می كند : اصل اعجاز ثابت است ، و قرآن خود یكی از معجزات است . و برای اثبات اصل اعجاز دلیلی است كافی ، برای اینكه احدی نمی تواند نظیرش را بیاورد .
و هم بیان می كند كه حقیقت اعجاز چیست ، و چطور می شود كه در طبیعت امری رخ دهد كه عادت طبیعت را خرق كرده ، و كلیت آنرا نقض كند ؟
اعجاز قرآن :
در اینكه قرآن كریم برای اثبات معجزه بودنش بشر را تحدی كرده هیچ حرف و مخالفی نیست ، و این تحدی هم در آیات مكی آمده و هم آیات مدنی ، كه همه آنها دلالت دارد بر اینكه قرآن آیتی است معجزه و خارق ، حتی آیه قبلی هم كه می فرمود « وان كنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسوره من مثله » 1
استدلالی است بر معجزه بودن قرآن ، بوسیله تحدی ، و آوردن سوره ای نظیر سوره بقره و بدست شخصی بی سواد مانند رسول خدا (ص) نه اینكه مستقیماً و بلاواسطه استدلال برنبوت آن رسول خدا (ص) بدلیل اینكه اگر استدلال بر نبوت آن جناب باشد ، نه بر معجزه بودن قرآن ، باید در اولش می فرمود : « و ان كنتم فی ریب من رساله عبدنا » اگر در رسالت بنده ها شك دارید ، ولی اینطور نفرمود ، بلكه فرمود : اگر در آنچه ما بر عبدمان نازل كرده ایم شك دارید ، یك سوره مثل این سوره را بوسیله مردی درس نخوانده بیاورید . پس در نتیجه تمام تحدی هائیكه در قرآن واقع شده ، استدلالی را می رسانند كه بر معجزه بودن قرآن و نازل بودن آن از طرف خدا شده اند ، و آیات مشتمله بر این تحدی ها از نظر عموم و خصوص مختلفند ، بعضی ها درباره یك سوره تحدی كرده اند ، نظیر آیه سوره بقره ، و بعضی بر ده سوره ، و بعضی بر عموم قرآن و بعضی بر خصوص بلاغت آن ، و بعضی بر همه ی جهات آن ، یكی از آیاتیكه بر عموم قرآن تحدی كرده ، آیه « 88/ اسراء » است كه این آیه در مكه نازل شده و در عمومیت تحدی آن جای شك برای هیچ عاقلی نیست .
اعجاز قرآن فقط از نظر اسلوب كلام یا جهتی دیگر از جهات ، به تنهایی نیست :
پس اگر تحدی های قرآن تنها در خصوص بلاغت و عظمت اسلوب آن بود دیگر نباید از عرب تجاوز می كرد ، و تنها باید عرب را تحدی كند ، كه اهل زبان قرآنند ، آنهم نه كردهای عرب ، كه زبان شكسته ای دارند ، بلكه عرب های خالص جاهلیت و آنها كه هم جاهلیت و هم اسلام را درك كرده اند آن هم قبل از آنكه زبانشان با زبان دیگر دیگر اختلاط پیدا كرده و فاسد شده باشد و حال آنكه می بینیم سخنی از عرب آن هم با این قید و شرط ها به میان نیاورده ، و در عوض روی سخن به جن و انس كرده است ، پس معلوم می شود معجزه بودنش تنها از نظر اسلوب كلام نیست .
و هم چنین غیر بلاغت و جزامت اسلوب ، هیچ جهت دیگر قرآن به تنهایی مورد نظر نیست و نمی خواهد بفهماند تنها در فلان صفت معجزه است مثلاً در اینكه مشتمل بر معارفی است حقیقی و اخلاق فاضله و قوانین صالحه ، و اخبار غیبی ، و معارف دیگری كه هنوز بشر نقاب از چهره آن بر نداشته ، معجزه است ، چون هر یك از جهات را یك طائفه از جن و انس می فهمند ، نه همه ی آنها پس اینكه به طور مطلق تحدی كرد ( یعنی فرمود : اگر شك دارید مثلش را بیاورید ) ، و نفرمود كتابی فصیح مثل آن بیاورید . یا كتابی مشتمل بر چنین معارفی بیاورید ، می فهماند كه قرآن از هر جهتی كه ممكن است مورد برتری قرار بگیرد ، برتر است نه یك جهت و دو جهت .
عمومیت اعجاز قرآن برای تمامی افراد انس و جن :
بنابراین قرآن هم معجزه ایست در بلاغت ، برای بلیغ ترین بلغا ، و هم آیتی است فصیح برای فصیح ترین فعل فحصا و هم خارق العاده ایست برای حكما در حكمتش و هم سرشارترین گنجینه ی علمی است معجزه آسا برای علما و هم اجتماعی ترین قانونی است معجزه آسا برای قانونگذاران و سیاستی است بدیع و بی سابقه برای سیاستمداران ، حكومتی است معجزه ، برای حكام و خلاصه معجزه ایست برای همه ی عالمیان در حقایقی كه راهی برای كشف آن ندارند ، مانند امور غیبی ، اختلاف در حكم و علم و بیان .
از اینجا روشن می شود كه قرآن كریم دعوی اعجاز ، از هر جهت برای خود می كند و آنهم اعجاز برای تمامی افراد جن و انس چه عوام و چه خواص ، چه عالم و چه جاهل ، چه مرد و چه زن و غیره . البته به شرطی كه اینقدر شعور داشته باشد كه حرف سرش شود .
برای اینكه هر انسانی این فطرت را دارد كه فضیلت را تشخیص دهد و كم و زیاد آن را بفهمد پس هر انسانی می تواند در فضیلت هایی كه در خودش زیاد در غیر خودش سراغ دارد فكر كند ، و آنگاه آن را در حدی كه درك می كند با فضیلتی كه قرآن مشتمل بر آن است مقایسه كند ، آنگاه به حق و انصاف داوری نماید ، و فكر كند و انصاف دهد ، آیا نیروی بشری می تواند معارف الهی ، و آن هم مستدل از خود بسازد .
به طوری كه با معارف قرآن هم سنگ باشد و واقعاً و حقیقتاً معادل و برابر قرآن باشد و آیا یك انسان این معنا در قدرتش هست كه اخلاقی برای سعادت بشر پیشنهاد كند كه همه اش براساس حقایق باشد ؟ و در صفا و فضیلت درست آنطور باشد كه قرآن پیشنهاد كرده ؟! و آیا برای یك انسان این امكان هست ، كه احكام و قوانین فقهی تشریع كند ، كه دامنه اش آنقدر وسیع باشد كه تمامی افعال بشر را شامل شود ؟ و در عین حال تناقضی هم در آن پدید نیاید ؟ و نیز در عین حال روح توحید و تقوی و طهارت مانند بند تسبیح در تمامی آن احكام و نتایج آنها ، و اصل و فرع آنها دویده باشد ؟ و آیا عقل هیچ انسانی كه حداقل شعور را داشته باشد ، ممكن می داند كه چنین آمارگیری دقیق از افعال و حركات و سكنات انسانها ، و سپس جعل قوانینی برای هر حركت و سكون آنان ، بطوری كه از اول تا به آخر قوانینش یك تناقض دیده نشود از كسی سر بزند كه مدرسه نرفته باشد ، و در شهری كه مردمش باسواد و تحصیل كرده باشند نشوو نما نكرده باشد ، بلكه در محیطی ظهور كرده باشد ، كه بهره شان از انسانیت و فضائل و كمالات بی شمار آن ، این باشد كه از راه غارتگری و جنگ لقمه نانی بكف آورده ، و برای اینكه سبد جوعشان كافی باشد ، دختران را زنده بگور بكنند ، و فرزندان خود را بكشند و به پدران خود فخر نموده ، مادران را همسر خود سازند .
هر شخص مطلع و محقق بخوبی می داند كه قرآن ، بزرگ ترین معجزه ی پیامبر اسلام (ص) از تمام معجزاتی كه تاكنون تمام پیامبران آورده اند مهمتر می باشد .
معجزه پیامبر (ص) منحصر به قرآن مجید نیست ، بلكه رسول خدا در تمام معجزاتی كه پیامبران داشته اند با آنان شریك بوده و آنچه را كه انبیاء گذشته آورده اند او نیز آورده است .
ولی آوردن قرآن مجید اختصاص به آن حضرت دارد ، و امتیازی است كه سایر انبیاء از آن برخوردار نمی باشند .
یك پندار غلط :
همانطور كه پیامبران دروغین اعجاز را از پیامبران نفی نموده اند بعضی افراد بی دانش نیز می نویسند كه از بعضی از آیات قرآن چنین برمی آید كه پیامبر اسلام جز قرآن معجزه ی دیگری نداشته است و طبق این آیات تنها معجزه ی پیامبر اسلام (ص) و تنها گواه و دلیل بر نبوت وی قرآن بوده است و بس .
ما در اینجا آیاتی را كه این افراد بمنظور و هدف خویش با آن آیات استدلال می كنند می آوریم ، و طرز استدلال آنان را ذكر نموده آنگاه به پاسخ آن خواهیم پرداخت .
نفی شبهات وارد بر اعجاز
نخستین آیه نفی اعجاز :
« و ما منعنا ان نُرْسلَ بالایات الا ان كذّب بها الاولون و اتینا ثمود النّاقه مبصره فظلموا بها و ما نرسل بالایات الا تخویفا » 1
ما را از فرستادن معجزات چیزی مانع نگردیده ، جز آنكه گذشتگان آنها را تكذیب نمودند ، ما بر قوم ثمود ناقه عبرت انگیز فرستادیم .
كه بر آن ستم نمودند ، ما آیات را برای ترسانیدن مردم می فرستیم .
اینها می گویند : از این آیه چنین استفاده می شود كه پیامبر اسلام (ص) جز قرآن معجزه دیگری نداشته است ، و علت اینكه خداوند معجزات دیگری به وی نداد ، این است كه امتهای گذشته معجزاتی را كه به آنان فرستاده می شد ، تكذیب می نمودند و زیر بار آنها نمی رفتند .
پاسخ :
این آیه صدور معجزه را از رسول خدا (ص) به طور كلی نفی نمی كند ، و نمی خواهد بگوید كه : هیچ معجزه ای بدست وی ظاهر نگردیده بلكه مفهوم آیه شریفه این است كه پیامبر (ص) به پیشنهادات مشركان درباره معجزات جواب مثبت نداد و طبق دلخواه آنان ، معجزه نیاورد .
بعبارت دیگر : این آیه تنها آن گروه از معجزات را انكار می كند كه مشركان ، به هوای نفس و دلخواه خویش معجزه ای از رسول خدا درخواست می نمودند و از این درخواست جز ایذا و مسخره هدفی نداشتند .
این آیه تنها وقوع این گروه از معجزات را انكار می كند ، نه همه معجزات را .
و اینك دلائل این گفتار :
1 – واژه « آیات » جمع « آیه » به معنای علامت می باشد كه در آیه مورد بحث با « الف و لام » آمده است در این « الف و لام » بطور كلی سه احتمال وجود دارد :
الف و لام در كلمه « الایات » یا « جنسی » است ، در این صورت معنای آیه چنین خواهد بود كه خداوند هیچ دلیلی كه می تواند راستگویی پیامبر (ص) را ثابت كند به پیامبر (ص) نداده است .
بنابراین احتمال فرستادن پیامبر بیهوده وبی فایده خواهد بود چون پیامبری كه گواه و دلیل بر ادعای خویش ندارد عقلاً قابل تصدیق نمی باشد .
و یا « الف ولام » جمعی است كه در این صورت وقوع تمام آیات و معجزاتی كه می تواند گواه بر نبوت باشد انكار گردیده است . ولی این احتمال هم مانند احتمال قبلی و به همان دلیل ، باطل و نادرست می باشد .
پس به ناچار باید احتمال سوم را پذیرفت و گفت كه : « الف و لام » در كلمه ی الایات « عهدی » بوده و منظور از آیات كه قرآن وقوع آنها را انكار می كند آیات مخصوص و معینی بوده است و از طرف مشركین برای ایذای پیامبر (ص) و روی هوی و هوس درخواست می گردد .
2- اگر تكذیب و انكار نمودن مشركین از آوردن تمام معجزات مانع می گردید در این صورت قرآن مجید هم كه یكی از مهم ترین معجزات پیامبر اسلام (ص) می باشد نازل نمی شد ، زیرا در صورت اطلاق و كلیت جایی برای این استثناء باقی نمی ماند . بنابراین ، منظور از معجزات ممنوعه ، گروهی از معجزات است نه همه معجزات .
در آیه مذكور ، عدم وقوع معجزه بر تكذیب ملل گذشته مستند و معلق گردیده است . و این نیز در صورتی درست خواهد بود كه برای وقوع معجزه مقتضی باشد و چیزی از آن مانع نگردد .
در غیر اینصورت استناد و تعلق ، معنی نخواهد داشت ، زیرا درست نیست كه مثلاً : با نبودن آتش ، نسوختن هیزمی را بهتر بودن آن مستند سازیم .
و آنچه كه وقوع معجزه را اقتضا می كند بیش از دو چیز نخواهد بود : حكمت خدا ، درخواست مردم .
اگر حكمت خدا در موردی مقتضی باشد كه برای هدایت مردم در دست پیامبرش معجزه ای ظاهر نماید ، در این صورت تكذیب ملل گذشته نمی تواند مانع از آن گردد . زیرا :
اولاً خداوند با تكذیب دیگران برخلاف حكمت خویش رفتار نمی كند و ثانیاً اگر تكذیب مردم می توانست از فرستادن معجزه مانع گردد از فرستادن پیامبر نیز مانع می گردید .
بنابراین ، می ماند معنای دوم كه درخواست مردم باشد . یعنی مردم بعد از دیدن آیات و معجزات و بعد از اتمام حجت ، به هوای نفس و دلخواه خود دوباره درخواست معجزات می نمودند ، خداوند هم از نشان دادن چنین معجزات اقتراحی خودداری نمود .
4 – آیات دیگر قرآن هم گواه بر این است كه منظور آیه شریفه از معجزات ممنوعه و غیرعملی ، معجزات « اقتراحی و درخواستی » می باشد نه همه ی معجزات چنانكه : بررسی و دقت در آیات قرآن مجید این حقیقت را به روشنی ثابت می كند كه مشركین برای خود عذاب می طلبیدند و یا معجزاتی را پیشنهاد می نمودند كه در اثر تكذیب آن معجزات ، بر امتهای گذشته عذاب نازل گردیده است مانند :
« واذ قالوا الّلهم ان كان هذا هوالحق من عندك فامطر علینا حجاره من السماء او ائتنا بعذاب الیم * و ما كان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما كان الله معذبهم و هم یستغفرون » 1
« آنگاه كه مشركین گفتند : خدایا اگر این قرآن حق و از طرف تو می باشد بر ما از آسمان سنگ بباران یا عذاب دردناكی بر ما نازل بگردان . ولی تا در میانشان هستی خداوند عذابی برآنان نخواهد فرستاد و اگر توبه و طلب آمرزش كنند باز عذابشان خواهد نمود .
5) ما براین معنی كه از آیه استفاده نمودیم ، علاوه بر آنچه گفته شد شواهد و دلایل دیگری نیز از قرآن در دست داریم ، و در تفسیر آیه مورد بحث روایاتی نیز از طریق شیعه و اهل سنت وارد گردیده است كه همان معنا را تأیید می كنند اینك به عنوان نمونه روایاتی چند در اینجا می آوریم :
1- امام باقر (ع) می فرمایند : عده ای از رسول خدا (ص) درخواست معجزه نمودند ، جبرئیل نازل گردید و گفت : خداوند می فرماید : مانعی از فرستادن معجزات درخواستی آنان نیست جز تكذیب پیشینیان ، و اگر برای قریش معجزه ی درخواستی آنها را بفرستیم و ایمان نیاورند مانند پیشنیان عذابی بر آنان فرود خواهد آمد ، این است كه ما در فرستادن اینگونه معجزات تأخیر می كنیم . 2
2 – از ابن عباس نقل شده است كه اهل مكه از رسول خدا (ص) درخواست نمودند كه كوه « صفا » را برای آنان طلا كند ، و كوههای اطراف مكه را از میان بردارد تا هموار گردد و آنان بتوانند در جایگاه كوهها كشاورزی كنند .
در این موقع ، وحی آسمانی بر پیامبر (ص) فرود آمد كه اگر بخواهی درخواست آنان را به تأخیر می اندازم تا شاید كه افراد با ایمانی از میانشان برخیزد ، و اگر بخواهی درخواست آنان را اجابت می كنم ، ولی اگر انكار ورزند به مانند پیشینیان هلاكشان خواهم نمود .
رسول خدا (ص) عرضه داشت : خداوندا ! با آنان مدارا كن و به آنان مهلت بده ، آنگاه این آیه نازل گردید كه « از فرستادن معجزات مانعی نیست جز اینكه گذشتگان معجزات پیامبرانشان را انكار ورزیدند و عذابی برآنان فرود آمد »
نتیجه اینكه :
از همه و آنچه در ذیل آیه بظاهر نفی اعجاز آوردیم چنین استفاده می شود كه : آیه مذكور مربوط به معجزات ابتدایی نیست كه پیامبران برای اثبات نبوت و هدایت مردم می آوردند بلكه مربوط به معجزاتی است كه بوسیله افراد لجباز و بهانه جو برای ایذا و مزاحمت ، از پیامبران درخواست می گردید و منظور درخواست كنندگان اینگونه معجزات هیچ گونه كشف حقیقت و پذیرفتن آن نبوده است.
قرآن در ضمن آیاتی وقوع چنین معجزات را كه اصطلاحاً « معجزات اقتراحی » نامیده می شوند منتفی و در صورت وقوع آن نیز موجب نزول عذاب می داند و اما معجزاتی ابتدایی كه برای شهادت بر نبوت و اثبات حقیقت بوسیله پیامبران ارائه داده می شد از نظر قرآن نه تنها مورد انكار قرار نگرفته بلكه طی آیاتی از وقوع آن خبر و اطلاع داده است .
دومین آیه نفی اعجاز :
از جمله آیاتی كه بوسیله آن استدلال شده است ، كه رسول خدا (ص) بجز قرآن معجزه نداشته است ، آیات ذیل می باشد كه خداوند می فرماید :
« و قالوا لن نؤمن لك حتی تفجرلنا من الارض ینبوعا * او تكون لك جنّه من نخیل و عنب فتفجر الانهار خللها تفجیرا * او تسقط السماء كما زعمت علینا كسفا او تأتی بالله و الملئكه قبیلا او یكون لك بیت من زخرف او ترقی فی السماء و لن نؤمن نرقیك حتی تنزل علینا كتبا نقرؤه و قل سبحان ربی هل كنت الا بشرا رسولا » 1
مشركان گفتند : ما به تو ایمان نمی آوریم مگر اینكه چشمه ای از زمین برای ما جاری سازی ، یا باغ خرما و انگور داشته باشی كه در آن نهرها جاری كنی ، و یا آسمان را قطعه قطعه برسر ما فرود آوری ، یا خدا و فرشتگانش را در برابر ما قرار دهی ، و یا دارای خانه ای از طلا باشی ، و یا اینكه به آسمان پرواز كنی . و در این صورت بازهم نمی آوریم مگر اینكه نامه و كتابی از آسمان برای ما فرود آوری تا بخوانیم .
در جواب آنان بگو : پاك و منزه است پروردگارمن ، جز یك بشر فرستاده شده چیزی نیستم.
می گویند : از این آیات روی هم رفته چنین استفاده می شود ، كه مشركان از رسول خدا (ص) معجزه هایی درخواست نمودند ، ولی وی از آوردن آنها امتناع ورزید و در برابر مشركین به عجز و ناتوانی خویش اعتراف نمود و گفت كه من بشری بیش نیستم « قل سبحان ربی هل كنت الا بشراً رسولاً »
و بشر هم از اعمال اینگونه اعمال عاجز و ناتوان می باشد . از اینجا روشن می گردد كه پیامبر اسلام جز قرآن معجزه ی دیگری نداشته است .
پاسخ ها :
این گفتار پاسخ های مختلفی دارد كه اینك به قسمتی از آنها اشاره می گردد :
1 ) معجزاتی كه در این آیه نام برده شده و مورد تقاضای مشركین بوده است ، از سنخ همان معجزات اقتراحی می باشد كه مشركین در مقام عناد و لجاجت بعد از اتمام حجت و روشن شدن حق ، این معجزات را از پیامبر (ص) درخواست نموده اند و وضع معجزات اقتراحی هم در ذیل آیه ی قبلی داده شد .
بنابراین : این آیه نیز مانند آیه ی قبلی مربوط به آیات و معجزات اقتراحی و درخواستی است كه در مقام لجاجت پیشنهاد می گردد ، نه از قبیل آیات ابتدایی است كه برای اثبات نبوت و ارشاد مردم آورده می شود ، زیرا اولاً : آنان تصدیق نمودن پیامبر (ص) را بر یكی از امور نامبرده پیشنهادی خودشان موقوف می ساختند . و اگر واقعاً در مقام عناد با حق نبودند لازم بود به هر معجزه ای كه دلیل بر صدق پیامبر (ص) باشد اكتفا نمایند ، و به همان وسیله او را تصدیق كنند ، و در این امور پیشنهادی خصوصیت و امتیازی نسبت به سایر معجزات نیست .
ثانیاً : آنان می گفتند : یا باید به آسمان پرواز كنی ، با این حال به تو ایمان نمی آوریم مگر اینكه در تأیید خود كتابی از آسمان و نامه ای از خدا برای ما فرود آوری تا ما آن را بخوانیم .
اگر واقعاً آنان پی حق می گشتند عناد و لجاجت نمی ورزیدند ، این قید و شروط تقاضای كتاب و بهانه برای چه بود ؟ آیا تنها پرواز نمودن به فضا نمی تواند معجزه باشد و در اثبات صدق نبوت او كفایت كند ؟ آیا این پیشنهادهای پوچ و بی مزه كه بر پایه ی هوای نفس استوار است دلیل روشن بر عناد و تمرد آنان در برابر حق نمی باشد؟
2 – پاسخ دیگر اینكه : این است كه رسول خدا (ص) در این آیه از آوردن معجزه اظهار عجز و ناتوانی ننموده است ، بلكه می خواست با جمله « سبحان ربی » این مطلب را برساند كه خداوند پاك و منزه از عجز و ناتوانی است ، و بر هر امری كه عقلاً ممكن باشد قادر و تواناست .
ولی وی برتر از آن است كه دیده شود و یا همچون جسمی در برابر انسان قرار گیرد ، و بزرگ تر از این است كه در برابر درخواست و پیشنهاد افراد بشر محكوم و بر انجام آن مجبور گردد ، پیامبر (ص) نیز بشری بیش نیست و محكوم امر پروردگار و منتظر فرمان اوست و تمام كارها مربوط به خدای یكتا و در دست او است ، آنچه را كه بخواهد انجام می دهد و هر طور كه اراده كند اجرا می نماید .
3 – پاسخ سوم اینكه : درخواست هایی كه مشركین از رسول خدا (ص) می نمودند و آیه مذكور نیز آنها را بازگو می كند ، قسمتی از آنها محال و غیر قابل عمل ، و قسمت دیگر نیز گرچه محال نیست ولی نمی تواند دلیل بر صدق نبوت و شاهد پیامبری باشد بنابراین اگر معجزات درخواستی و اقترامی هم واجب العمل باشد بازهم اینگونه پیشنهاد قابل جواب نخواهد بود .
سومین آیه نفی اعجاز :
یكی دیگر از آیاتی كه طرفداران نفی معجزه با آن استدلال نموده اند كه پیامبر اسلام (ص) جز قرآن معجزه دیگری نداشت این آیه است :
« و یقولون لولا انزل علیه آیه من ربه فقل انما الغیب لله فانتظروا انی معكم من المنتظرین » 1
مشركان می گویند : چرا معجزه ای بروی نازل نگردید ، بگو غیب ( معجزه ) بخدا اختصاص دارد ، منتظر باشید و من نیز باشما از منتظرانم .
مخالفین معجزه می گویند :از این آیه استفاده می گردد كه مشركین از پیامبر اسلام (ص) معجزه می خواستند ، ولی او در جوابشان فرمود كه معجزه در امكان و اختیار من نیست ، بلكه مختص به خداوند است . از این جواب چنین بر می آید كه پیامبر اسلام (ص) بجز قرآن معجزه دیگری نداشته است .
البته در همین مضمون آیات دیگری نیز هست كه از نظر معنی نزدیك و مشابه هم می باشند مانند :
« و یقول الذین كفروا لولا انزل علیه آیه من ربه انما انت منذر و لكن قوم هادو قالوا لولا نزل علیه آیه من ربه قل ان الله قادر علی ان ینزل آیه و لكن اكثرهم لا یعلمون » 2
كافران می گویند : چرا بروی معجزه ای از پروردگار نازل نگردیده ولی تو پیامبر (ص) و راهنما هستی و برای هر ملتی راهنما لازم است . گفتند چرا بروی از سوی پروردگارش معجزه ای نازل نمی گردد . در جوابشان بگو : خداوند قادر است كه معجزه ای فرو فرستد ولی بیشتر آنان نمی دانند .
از این آیه ها نیز می توان دو گونه پاسخ داد :
پاسخ اول : معجزاتی كه این آیات نفی می كنند همه معجزات نیست ، بلكه منظور از آنها تنها معجزات اقتراحی و درخواستی می باشد كه در آیات گذشته توضیح داده شد .
پاسخ دوم : از آنچه می گویند كه آیاتی در قرآن معجزه را نفی می كند این است كه : در خود قرآن آیات دیگری هست كه برای پیامبر اسلام (ص) علاوه بر قرآن معجزات دیگر نیز ثابت می كند مانند :
« اقربت الساعه و انشق القمر – وان یروا آیه یعرضوا و یقولوا سحر مستمر- 1 و اذا جاءتهم آیه قالوا لن نؤمن حتی نؤتی مثل ما اوتی رسل الله » 2
وقت معین فرا رسید و ماه شكافته شد . اگر معجزه ای ببینند روگردانیده و می گویند این سحری است كه ادامه دارد . هر وقت معجزه ای بر آنان فرود می آید می گویند ما هرگز ایمان نمی آوریم تا اینكه برما نیز معجزاتی به مانند معجزات پیامبران داده شود .
منظور از واژه ی « آیه » كه در این آیات بكار رفته است آیات تكوینی و معجزه می باشد نه آیه ی قرآنی .
زیرا اگر منظور ، آیه ی قرآنی بود در برابر آن ، كلمه ی « شنیدن » به كار می رفت ، در صورتی كه در آیه ی اولی به شكافتن ماه تصریح شده است ، و پشت سر آن در آیه ی دومی نیز كلمه ی دیدن بكار رفته ، و در آیه سومی هم با كلمه ی آمدن تعبیر شده است . و همه ی اینها با معجزه و آیه ی تكوینی سازش دارد نه با آیه ی قرآنی ، بنابراین ، از این آیات استفاده می گردد كه پیامبر اسلام (ص) علاوه بر قرآن معجزات دیگری نیز داشته است .
بلكه از جمله ی « سحر مستمر » چنین برمی آید كه اینگونه معجزات پیامبر (ص) مكرر و به صورت استمرار صادر گردیده است .
خلاصه : بطور كلی آنچه از این آیات كه ظاهراً نفی معجزات می كنند بدست می آید این است كه :
1 – تحدی و مبارزه طلبی پیامبر برای عموم افراد بشر از میان معجزاتش ، تنها بوسیله قرآن انجام یافته است ، و همانطور كه قبلاً گفتیم جز این نمی تواند باشد .
زیرا نبوت جاودانی و جهانی معجزه جاودانی و جهانی می خواهد ، و چنین اعجاز منحصر به قرآن است و در سایر معجزات ، جاودانی و جهانی بودن متصور نیست .
2 – آوردن معجزه در اختیار پیامبر (ص) نیست ، بلكه او فقط سمت رسالت دارد و در تمام امور – از جمله در مسئله اعجاز – تابع اذن و فرمان خداوند است . حتی پیشنهاد و درخواست مردم نیز در آوردن اعجاز كوچكترین تأثیری ندارد .
این مطلب ، اختصاص به رسول اكرم (ص) ندارد ، بلكه تمام پیامبران چنین بوده اند و بدون اذن خداوند نمی توانستند معجزه ای بیاورند . 1
فصل دوم
بررسی معجزات
حضرت موسی ( ع )
قبل از اینكه معجزات حضرت موسی (ع) را بیان كنیم : می پردازیم به پاسخ سؤال مطرح شده دانشمندانی می گویند : « معجزه ی هر پیامبر متناسب و هماهنگ با زمانی است كه او در همان زمان فرستاده شده است ، چرا كه معجزه برای هدایت و ارشاد مردم است ، و این هماهنگی معجزه با زمان برای هدایت بهتر است و تناسب آن با رسالت پیامبر نشانه ی كمال رسالت و فراگیر بودن آن در همه ی زمانهاست »
این گفته درپاره ای از موارد پذیرفتنی است ، مثلاً معجزات حضرت موسی (ع) متناسب با مردم مصر بود ، مردمی كه جادوگری و غیب گویی در بین آنان رواج داشت ، و جادوگران از منزلتی خاص برخوردار بودند و نیز سایر معجزات آن حضرت مربوط به كشاورزی و آفات آن بود ، كه مردم مصر از زمانهای دور به كار كشاورزی و دامداری اشتغال داشتند ، خداوند در این باره می فرماید :
« فارسلنا علیهم الطوفان و الجراد و القمل و الضفادع و الدم ءایت مفصّلت فاستكبروا و كانوا قوما مجرمین و لما وقع علیهم الرجز قالوا یموسی آدع لنا ربك بما عهد عندك لئن كشفت عنّا الرّجز لنؤمنّن لك و لنرسلنّ معك بنی اسرائیل فلما كشفنا عنهم الرّجز إلی أجل هم بلغوه إذا هم ینكثون » 1 سپس طوفان و ملخ و شپش و قورباغه ها و خون را كه نشانه هایی از هم جدا بودند ، برآنان فرستادیم . ( ولی باز بیدار نشدند ) و تكبر ورزیدند ، و جمعیت گناهكاری بودند ، و هنگامی كه كه بلا بر آنان نازل می شد می گفتند : ای موسی از خدایت برای ما بخواه به عهدی كه با تو كرده رفتار كند اگر این بلا را از ما برداری ، قطعاً به تو ایمان می آوریم و بنی اسرائیل را با تو خواهیم فرستاد ، اما هنگامی كه كه بلا را پس از مدتی معین كه به آنها می رسید برمی داشتیم پیمان خود را می شكستند .
و بدین سان 9 معجزه ی حضرت موسی (ع) متناسب با بنی اسرائیل مصر بود ، كه آنها را سحر می دانستند قرآن كریم می فرماید : « ولقد ءاتینا موسی تسع ءایت م بیّنت فسئل بنی اسرائیل اذجاء هم فقال له فرعون الی لاظنّك یموسی مسحوراً قال لقد علمت ما انزل هولاء الارب السموات و الارض بصائر وأنی لاظنّت یفرعون مثبوراً » 2
« ما به موسی(ع) 9 آیت روشن و نشانه ی آشكار عطا كردیم ، از بنی اسرائیل سؤال كن كه این ( معجزات ) به كمك آنان آمد ( چگونه بودند ) و فرعون به او گفت ای موسی ! تو دیوانه ای ! ، موسی (ع) گفت : تو می دانی این آیات را جز پروردگار آسمانها و زمین ها نفرستاده است و من گمان می كنم ای فرعون تو نابود خواهی شد .
چنانكه مشاهده می كنیم معجزات حضرت موسی (ع) متناسب با زمان رسالتشان بود .
معجزات حضرت موسی (ع) :
در این فصل قصد ما بیان معجزات موسی (ع) است كه آنها طبق نقل قرآن به 9 معجزه می رسد . ولقد ءاتینا موسی تسع ءائیتم بیّنت فسئل بنی اسرائیل اذجاء هم فقال له فرعون انی لاظنّك یموسی مسحوراً 1»
« ما به موسی 9 معجزه ی آشكار ارزانی داشتیم این حكایت را از بنی اسرائیل بپرس كه موسی بر آنان آمد ، پس فرعون گفت : ای موسی من تو را سحر شده می پندارم »
اكنون این آیات و معجزاتی كه از توان فرعون و قوم گمراهش بیرون بود برمی شماریم : 1 - عصا ، كه خداوند درباره آن می فرماید « فالقی موسی عصاه فاذا هی تلقت ما یأفكون 2» « موسی عصای خود را بیفكند ، كه ناگهان آنچه ساحران تزویر می كردند بلعید » .
« ساحران گفتند : ای موسی نخست تو عصای خود می افكنی یا ما بساط سحر خویش بیندازیم ! موسی گفت: شما اول بیفكنید ، چون افكندند به جادوگری چشم خلق بستند و مردم سخت هراسان شدند ، كه آنان سحری عظیم برانگیختند ، به موسی وحی كردیم كه عصای خود را بیفكن ، ( چون عصا انداخت ) هرچه ساحران بافته بودند همه را بلعید ، پس حق آشكار و كارساحران باطل شد و از آن جا با خواری و شكست بازگشتند و در برابر خدا به سجده افتادند »
2 – وقتی دستش را از گربیان بیرون می آورد ، بدون عیب ، نورانی و سفید بود ، « و ادخل یدك فی جیبك تخرج بیضاء من غیر سوء و نزع یده فاذا هی بیضاء للنّظرین »
3 – خداوند فرعونیان را دچار خشكسالی و كمبود و مرگ و میر كرد ، چنان كه می فرماید : « ولقد اخذنا ءال فرعون بالسّنین و نقص من الثمرات لعلهم یذكرون 3 » « ما فرعونیان را به قحطی و نقص و آفت در كشت و زرع دچار ساختیم ، شاید متذكر شوند : 4 و 5 و 6 و 7 و 8 : آنچه خداوند در این آیه به آنها اشاره می كند :
« فارسلنا علیهم الطوفان و الجراد و القمل و الفضادع والدم ءایت مفصلت فاستكبروا و كانوا قوما مجرمینَ » « ما بر آنان طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون را نشانه های آشكار فرستادیم ، باز گردنكشی كردند و نابكار شدند »
9 – چون بلای شدید بر آنان نازل شد از موسی (ع) خواستند كه از خدا بخواهد تا آن بلا از آنان برطرف شود همانطور كه فرمود : « چون دچار عذاب شدند به موسی (ع) گفتند : از خدا به عهدی كه تو را است بخواه كه عذاب و بلا را از ما دور كند كه اگر بلا رفع كردی به تو ایمان می آوریم و بنی اسرائیل را به همراهی تو می فرستیم ، چون عذاب را از آنان دور می كردیم هماندم عهد خود را می شكستند تا وقتی كه رسیدند به اجل حتمی خود یعنی غرق شدن در آب »
و چون این معجزات برای فرعونیان سودی نبخشید با این كه در زمان حیات و زندگی آنان به وقوع پیوست ، و برای هیچ حقیقت جویی جای تردید و شك باقی نمی گذارد ، پس به دنبال آن ضربه ای كمرشكن بر فرعون و یارانش وارد آمد ، از این رو خداوند می فرماید :
« فانتقمنا فأغرقنهم فی الیّم بأغم كذبوا بایتنا و كانوا عنها غفلین و اورثنا القوم الذین كانوا یستضعفون مشرق الارض و مغربها التی بركنافیها و تمت كلمت ربك الحسنی علی بنی اسرائیل بما صبروا و دمّرنا ما كان یصنع فرعون و قومه و ما كانو یعرشون »
« ما از آنان انتقام كشیدیم و آنان را به دریا غرق كردیم به سبب آن كه آیات ما را تكذیب كردند و از آن غافل شدند و ما طایفه ای را كه فرعونیان ذلیل و خوار می داشتند وارث شرق و غرب زمین با بركت گرداندیم و احسان خدا بر بنی اسرائیل به پاداش صبرشان به حد كمال رسید و فرعون و قومش را با آن صنایع و عمارتها و كاخ های با عظمت نابود ساختیم » این معجزات حضرت موسی (ع) بود كه بدانها اشاره كردیم و اینها دلیل بر آن است كه اولاً : خداوند متعال هرچه بخواهد می كند و موجودات را به اراده و قدرت خود آفریده است ، و نسبت او به موجودات مانند نسبت علت بر معلول نیست . و ثانیاً : دلیل بر رسالت موسی (ع) از جانب خدا به سوی بنی اسرائیل و فرعون و فرعونیان است . 1
معجزات 9 گانه ی حضرت موسی (ع) :
خداوند متعال موسی (ع) را همراه با معجزاتی آشكار به سوی فرعون و قوم او فرستاد .
1 – معجزه ی نخست : تبدیل عصای موسی (ع) به اژدهایی كه می شتافت و در نهایت ریسمانهای جادویی جادوگران را فرو بلعید .
2 – معجزه ی دوم : دومین معجزه ی حضرت موسی (ع) آن بود كه خداوند متعال به او دستور فرمود دستش را در بغل خود فرو برد ، آنگاه بیرون آورد ، آنگاه بود كه سپید و بی عیب نمایان شد .
3 – معجزه ی سوم : سومین معجزه ی حضرت موسی (ع) « رجز عذاب » بود . چون بنی اسرائیل دعوت حضرت موسی (ع) را نپذیرفتند ، حضرت موسی (ع) آنان را از وقوع عذابهایی خبر داد و آنگاه كافران بر كفر خود پای فشردند و عذاب الهی یكی پس از دیگری تحقق یافت .
آنگاه وقتی موسی (ع) را راستین یافتند به نص قرآن كریم از او خواستند كه اگر بلا را از آنان دفع كند ، ایمان خواهند آورد و هر بار كه خلاف عهد خویش می كردند نوعی عذاب برآنان نازل می شد كه عبارتند از : قحط سالی ، كمبود فرآورده ها ، طوفان ، ملخ ، شپش ، وزغ ، باران خون .
4 – معجزه ی چهارم : چهارمین معجزه ی حضرت موسی (ع) شكافته شدن دریاست . كوتاه سخن اینكه خداوند متعال به موسی (ع) فرمان داد كه شبی بنی اسرائیل را از مصر بیرون آورد و به جانب شرق به سرزمین مقدس در فلسطین رهسپار گردند و برایشان به حكم و اذن او دریا شكافته خواهد شد و به راهی خشك تبدیل می شود تا او و قومش بتوانند از آن بگذرند و به او دستور داد كه از فرعون و قوم او بیمی نداشته باشند و از غرق شدن نیز نهراسند .
چون موسی (ع) فرمان پروردگارش را به موقع اجرا گذارد فرعونیان آنرا تعقیب كردند و چون به دریا رسید خداوند به موسی (ع) دستور داد كه عصایش را به دریا بزند و او فرمان پذیرفت و دریا شكافته شد و موسی (ع) و یاران به سلامت از آنجا گذشتند و فرعون و قوم او غرق گشتند . چنانكه ملاحظه می شود ، این معجزه سه نمود داشت ، شكافته شدن دریا ، نجات موسی (ع) و یاران ، آنگاه غرق شدن فرعون و لشكریان او .
5 – معجزه پنجم : پنجمین معجزه ی حضرت موسی (ع) آن بود كه وقتی گروهی از بنی اسرائیل در اثر صاعقه مردند ، آنگاه خداوند به حكم خویش آنان را به عرصه زندگی باز آورد .
خلاصه ی حكایت چنین است كه وقتی بنی اسرائیل از دریا گذشتند و نجات یافتند ، موسی (ع) به آنان وعده داده بود كه وصایا و شرایع و نصایحی را برای آنان از سوی خداوند خواهد آورد كه باید به آن ملتزم باشند ، اما دست برداشتن از دوگانه پرستی بر بسیاری دشوار آمد . و هنگامی كه موسی (ع) به آنان گفت كه در جانب ایمن كوه طور خداوند به او وعده كرده است تا آنچه را كه به آنان وعده داده است به او بدهد .
و به قومش گفت كه سی شبانه روز از نزد آنان خواهد رفت و آنگاه كتاب پروردگارش را باز خواهد آورد و به برادرش هارون گفت : « تودر میان قوم من جانشین من باش و درستكاری پیشه كن و از راه تبهكاران پیروی مكن» خداوند به موسی (ع) فرمان داد كه پاكی نماید و سی شبانه روز روزه بگیرد و موسی (ع) فرمان پذیرفت .
آنگاه خداوند متعال به دلایلی یك دهه كامل بر میقات افزود و بنی اسرائیل در اثر وسوسه ی شیطان و به حكم ساحری گوساله پرستی اختیار كردند و موسی (ع) بازگشت و خداوند مقرر داشت كه هفتاد را برگزیند و برای پوزش خواهی پیش آورد ، چون آنان به وعده گاه آمدند ، گفتند : « ای موسی (ع) تا ما خداوند را آشكارا ندیده ایم ، ایمان نخواهیم آورد » . موسی (ع) دعا كرد كه خداوند آنها را عذاب كند و خداوند نیز دعای او را اجابت نمود . و آنان را نیز در اثر صاعقه ای نابود كرده آنگاه پس از مرگشان دوباره برانگیخت .
6 – معجزه ی ششم : ششمین معجزه ی حضرت موسی (ع) برافراشتن كوه طور بر فراز بنی اسرائیل برای آن بود كه پیمان بندند به مفاد الواح ایمان آورند .
خداوند به موسی (ع) فرمان داده بود ، وقتی الواح را بر بنی اسرائیل عرضه داشت از آنان پیمان گیرد اما برخی در این امر متردد بودند تا اینكه خداوند متعال برای هشدار آنان كوه طور را بر فرازشان برافراشت ، تا بدانند كه اگر به آنچه فرمان می یابند عمل نكنند مورد خشم و غضب الهی واقع می شوند . و چون این معجزه را دیدند فرمان خدا را پذیرفتند و پیمان بستند .
7 – معجزه ی هفتم : هفتمین معجزه ی حضرت موسی (ع) آن بود كه خداوند متعال نعماتی را به روشی خارق العاده و خلاف مجرای عادات همیشگی اسباب و مسببات برای تأیید حضرت موسی (ع) بر بنی اسرائیل ارزانی داشت .
چنانكه ابر را بر آنان سایه گستر ساخت تا از حرارت خورشید ایمن باشند ، چنانكه هرجا می رفتند برآنان سایه می افكندند و غذاهای پاكیزه برآنان از آسمان فرو می فرستاد ، چنانكه بی هیچ كوششی از این نعمت بهره مند می شدند و بر آنان « منّ و سلوی » از آسمانها نازل می شد .
8 – معجزه هشتم : از دیگر معجزات حضرت (ع) آن است كه وقتی او به اذن الهی ، با عصای خویش به سنگ زد ، از آن دوازده چشمه جوشید و این وقتی بود كه آنان در بیابان سكونت داشتند و از موسی (ع) خواستند كه از خداوند متعال بخواهد كه به تعداد اسباط آنان برایشان چشمه هایی جاری گردد و از آن بنوشند .
و موسی (ع) از خداوند آب خواست و خداوند فرمود با عصای خویش به سنگ بزن و موسی (ع) چنین كرد و خداوند متعال به قدرت خویش دوازده چشمه از آن جوشاند .
9 – نهمین معجزه ی حضرت موسی (ع) آن است كه به اذن الهی مقتول بنی اسرائیل را با زدن پاره ای از جسد گاوی كه فرمان یافته بودند آن را ذبح كنند ، زنده كرد . تا هم بگوید چه كسی او را كشته است و هم نشانه ای برای زندگی پس از مرگ باشد .
معجزات 9 گانه حضرت موسی (ع) :
1 – معجزات حضرت موسی (ع) برای به راه آوردن فرعون و فرعونیان و بنی اسرائیل با آنهمه ایراداتی كه ضرب المثل دنیای بشریت شده 9 معجزه بود كه در آیه 130 سوره اعراف و آیه 12 سوره نمل بیان شده .
1 – ملخ 2 – شپش یا كنه بچه ملخ با كك 3 – خوك 4 – خون 5 – طوفان آب یا طغیان آب نیل 6 – انفجار 12 چشمه آب از سنگ 7 – عصا 8 – دست نورانی 9 – طاعون یا آبله
تورات چنین نقل كرده است : 1 – عصا كه به صورت مار شد و به صورت اصلی برمی گشت 2 – ید بیضاء كه دست در آغوش می كرد و مانند ماه سفید بیرون می آورد 3 – تبدیل آب به خون كه ماهیان می مردند 4 – خوك ها كه از آب برای قبطیان بیرون می آمدند 5 – شپش فراوان كه در ابدان مصریان راه یافت 6 – پشه ها كه به خانه ی فرعون و مصریان حمله می كرد 7 – مردان مواشی مصریان 8- رمل و آبله كه در بدن قبطیان ظاهر شد 9- تگرگ توأم با رعد كه می بارید 10 – بادهای شرقی كه ملخ می آوردند 11 – مه و تاریكی غلیظی كه مصر را فرا گرفت 12 – مردن نوزادان مصری كه شبانه مردند 13 – دریا برای بنی اسرائیل شكافته شد 14 – نزول منّ و سلوی برای بنی اسرائیل 15 – انفجار 12 چشمه آب از سنگ . 1
درباره ی عصای موسی چند معجزه در قرآن نیز آمده است . 2
مار شدن آن در طور بعثت « وان الق عصاك فلما رءاها تهتزّ كانها جان و لا مدبرا » 1
2 – اژدها شدن آن در پیش فرعون . « فالقی عصاه فاذا هی ثعبان مبین » 2
3 – بلعیدن وسائل سحر جادوگران « فالقی موسی عصاه فاذا هی تلقت ما یأفكون » 3
4 – زدن عصا به دریا و ایجاد راه از میان آن و انجماد آب مثل سنگ .
« فاوحینا الی موسی ان اضرب یعصاك الحجر فانفلق فكان كل فرق كالطور العظیم » 4
5 – شكافتن سنگ در صحرای سینا در اثر زدن عصا و جریان دوازده چشمه از سنگ .
« و اذ استسقی موسی لقومه فقلنا اضرب بعصاك الحجر فانفجرت منه اثنا عشره علینا » 1
در جایی دیگر در مورد عصای موسی اینچنین آورده اند كه : خطاب از مصدر جمال در رسید « ما تلك بیمینك یا موسی » این چیست بدست گرفته ای . موسی آرامشی پیدا كرد و گوئی كه استشمام رایحه ی انس و محبت نمود دوست داشت كه بیشتر سخن بگوید تا مأنوس گردد . عرض كرد : این عصای من است گاهی بر آن تكیه می كنم و به وسیله ی آن برگ از درختان می ریزم تا گوسفندان بخورند و كارهای دیگر با آن انجام دهم كه حاجت های مرا برآورد .
خطاب شد ای موسی (ع) بینداز عصا را روی زمین ، موسی (ع) پنداشت مانند افكندن نعلین است عصا را پشت سر انداخت كه ناگهان صدای هولناكی شنید چون برگشت نگاه كرد دید ، ماری زرد رنگ و مهیب است كه هر لحظه بزرگ می شود دندانهای مار از سندان آهنین گرانتر و سخت تر بود و دو چشم داشت چون كوره آهنگران آتش افروزی می كرد موسی (ع) بر آن نگریست و عصا را به صورت چنین ماری هولناك دید هراسناك شد و روی به گریز نهاد .
خطاب رسید ای موسی (ع) بگیر عصا را نترس كه به صورت اول برمی گردد .
موسی (ع) قدم پیش گذاشت و دست فراز كرده دم اژدها را بگرفت اژدها به صورت عصا برگشت ،
موسی (ع) از این احوال برشگفتیش افزود ، خواست حركت كند برگردد .
خطاب شد ای موسی (ع) دست خود را در گریبان خود فرو ببر و بیرون آور . موسی (ع) دست در آغوش خود فرو برد و بیرون آورد كه روشن و سفید نمود مانند ستاره ی درخشان ، موسی (ع) در كار خود و وظیفه ی آینده اش متفكر بود . خطاب شد : ای موسی (ع) با این دو معجزه ی روشن برو به طرف فرعون كه او در كفر و شرك وظلم طغیان كرده . 2
كوه « حوریب جایگاه اولین ارتباط عمیق موسی (ع) با خدا :
در همین مكان ، ندای خداوند كریم را شنیده كه می گوید : « ای موسی (ع) این چیست كه در دست راست تو است . قدرت بشری موسی (ع) عاجز بود كه به رمز تازه ی این سؤال بزرگ پی ببرد لذا همانطوری كه به سایر مردم پاسخ می داد به خدا جواب داد : این عصای من است ، به آن تكیه می كنم و با آن برگ های درختان را برای گوسفندانم می ریزم و حاجتهای دیگری نیز در آن دارم .
اما قدرت خدا بالاتر از آن است كه بخواهد از موسی (ع) خواص عصا را بپرسد ، خدا از حقیقت عصا از موسی (ع) سؤال كرد تا آن موقعی كه موسی (ع) كارهای بی سابقه ای از عصا می بیند و معجزاتی از آن مشاهده می نماید ، بداند كه این آثار ، علامتهای آشكار و برهانهای صحیح است و خدای آسمانها این امتیازات را به موسی (ع) اختصاص داده تا رسالت او روشن گردد و دعوت وی تقویت شود . موسی (ع) كه مأمور شد عصای خود را بر زمین افكند آن را برزمین انداخت ، ناگهان به صورت ماری به گردش درآمد ، مار بزرگ شد ، و به صورت افعی و ضخامت اژدها گردید .
موسی (ع) آن عصای تغییر شكل داده را دید و از آن ترسیده فرار كرد ، ولی فریاد خدای بزرگ را شنید كه می گوید : « نترس ، بدون تردید پیامبران در نزد من نمی ترسند » . پیغمبری موسی (ع) حتمی شد و روح او با فریاد خدای كریم مطمئن گردید و از اضطراب بیرون آمد و چشم موسی (ع) با نور حق روشن گردید .
جهت دریافت فایل بررسی معجزات سه تن از انبیاء لطفا آن را خریداری نمایید