تحقیق در مورد فلسفه فقه
چكیده:
مقاله حاضر در یك نگاه اجمالى به موضوع فلسفه فقه، در مقام نقد و بررسى دیدگاهى است كه علم فقه را ناقص، محدود و براى اداره و تدبیر زندگى اجتماعى، ناتوان دانسته و بر این باور است كه این علم، حیلت آموز، ظاهربین، مصرفكننده از دیگر علوم، تابع و متاثر از تحولات اجتماعى و سیاسى، تكلیفمدار و نه حقمدار است و جامعه فقهى را نیز لزوما یك جامعه دینى ندانسته و فقه را در پیشبرد جامعه مدرن، ناكارامد معرفى كرده است.
این مقاله در فضایى صمیمى به نقد و تحلیل دیدگاه یادشده پرداخته است. (2)
موضوع بحث، نقد و بررسى ویژگیهایى است كه برخى از نویسندگان محترم نسبت به فقه اسلامى نوشته اند. قبل از هر چیز پاسخ به این پرسش ضرورى است كه اینگونه بحثها باید تحت چه عنوانى مطرح شوند؟
اگر كلمه فلسفه، مفرد ذكر شود به معناى هستىشناسى است البته برخى هم آن را به معنى جهانشناسى مىدانند ولى معناى هستىشناسى بهتر است; زیرا مفهوم واجب الوجود را هم دربرمىگیرد. وقتى كلمه فلسفه با پسوند خاصى مثل فلسفه تاریخ به كار مىرود مفهوم دیگرى پیدا مىكند یا به تعبیر بهتر، مصداق دیگرى مىیابد كه در این صورت فلسفه تاریخ به معناى هستىشناسى نخواهد بود بلكه اشاره دارد به دانشى به نام تاریخ و دانشى به نام فلسفه تاریخ.
فقه و فلسفه فقه، نیز دو علم متفاوت از هم به شمار مىروند; دانشى كه درباره افعال مكلف سخن بگوید، روا و ناروا را روشن سازد و به تعبیر علمى، حلال و حرام را بیان كند و افعال مكلف را مرزبندى نماید، علم فقه نام دارد. «العلم باحث عن احوال افعال المكلفین. » هر چند حضرت امام خمینىقدس سره موضوع فقه را گستردهتر از این مىدانستند كه خود مقام دیگرى را براى بحث مىطلبد ولى در اینجا ما فعل مكلف را مطرح مىكنیم و حكمش را به عنوان وجوب و حرمت، استحباب و كراهتیا اباحه بیان مىكنیم.
هرگاه موضوع علم فقه، كلنگرى باشد به عنوان مثال گفته شود موضوع طهارت تا دیات چیست؟ یا مبادى تصوریه، مبادى تصدیقیه و غایت این علم چیست؟ پاسخ تمام این پرسشها در علمى به نام فلسفه فقه مورد بحث قرار مىگیرد. از این رو فلسفه فقه به یك اعتبار دانش نوپاست و به اعتبارى هم نیست; نوپاستبه این معنا كه امروزه به صورت یك علم مدون در بیاید، و نوپا نیست، زیرا اكثر این مباحث، كم و بیش در علم اصول مطرح شده و گاهى هم در بخشهاى دیگر بحثشدهاست. بنابراین، بیان ویژگیهاى فقه و دفاع از این ویژگیها و تجزیه و تحلیل آنها، جزء علم فقه نیست و فقیه با این امور كارى ندارد; چرا كه این امور جزء فلسفه فقه است كه درباره مبادى تصورى و مبادى تصدیقى، همچنین غایات و بیان ویژگیها و دفاع از علم فقه و نقد اشكالات آن، بحث مىكند و لازم است مورد توجه ویژهاى قرار گیرد و به عنوان یك دانش در حوزه علمیه مطرح گردد. البته باید نسبتبه نقدهایى كه در باره فقه مىشود، كاملا استقبال شود زیرا موجب تكامل علم فقه است. در لغت عرب مىگویند «الحقیقة بنت البحث» ; حقیقت زاییده مكالمه و محاوره است. اگر این نقدها و تحلیلها در یك افق روشن و فضایى دوستانه مطرح شود، مایه انفتاح فقه و تكامل آن مىشود. اگر این مسائل را مطرح مىكنیم، تنها به عنوان طرح بحث است; نه نقدى بر طراح سؤال داریم و نه اشكال شخصى; بلكه فكر را مطرح كرده و در اطراف آن بحث مىكنیم. این سؤالات در شماره 46 مجله كیان مطرح شده است و از یك مقامى خواستهاند كه به این پرسشها پاسخ بگوید. ما هم در این بحث تمام این پرسشها را جزء به جزء مطرح نموده و آنها را مورد بررسى قرار خواهیم داد.
جهت دریافت فایل کامل تحقیق در مورد فلسفه فقه لطفا آن را خریداری نمایید