دانلود مقاله ترجمه شده تئوری محدودیت ها و حسابداری
سئوالی كه در اینجا مطرح می شود این است كه چگونه حسابداری مدیریتی میتواند در مدیریت این گونه مشكلات و ارائه ظرفیت موجود به آنچه كه مد نظر است مفید باشد . صرف نظر از این مطلب نبود تكنیك های برتر كمی به روز به آن نحوی كه در گفته ها وجود دارد نیز از مشكلات است. روش بهینه سازی در برنامه ریزی خطی این امكان را به شما می دهد كه مشكلات پیچیده ای كه شامل محدودیت های مختلف ظرفیت هستند را حل كنید . علیرغم اصول شناخته شده و تفكر وجود مبانی بلند مدت حسابداری ، مدارك كمی وجود دارد كه نشان دهنده كاربرد متداول این اصول و تفكر در حسابداری یا عملكردهای هیئت مدیره باشند .
Eli gold ratt در كتاب ((the goal)) با ارائه نظرات به صورت تئوری محدودیت ها جان تازه ای به دیدگاههای بهینه سازی تجاری داد . (گولدرات و كوكس ۱۹۹۳ ) . این نظرات مدیریتی بهترین فروشنده به صورت یك داستان مهیجی است كه در آن تلاش مدیر شركت ظرف مدت ۹۰ روزبرای حفظ زیان ناشی از عملكرد جلوگیری از ورشكستگی پیگیری می شود . در این داستان گلدرات و دكوكس به حسابداری قیمت تمام شده به عنوان ((دشمنی برای بهره وری )) حمله می كنند به جای آن از تكنیك ها ی پیشرفته كلی نگری همانند MRP درست سر موقع jit و كنترل آماری پروسه استفاده می كنند .
در این مقاله به تفضیل كمك نسبی فرضیه محدودیت ها نسبت به روش های تجاری حسابداری مدیریتی برای بهره گیری از منابع و تصمیم گیری توضیح داده شده است . این مقاله همچنین اشاعه و ارزیابی تئوری محدودیت ها و واكنش هایی كه در قبال آن در حسابداری و فرهنگ مدیریتی ایجاد شده نیز مورد بررسی قرار می دهد . تداوم بقای حسابداری قیمت تمام شده در برابر حملات مستمری كه به آن می شود مشابه احتمالات گلدرات در بخش مربوط به توانا
یی مقررات برای ایجاد تغییر و قرار دادن پیشرفت های اجباری به صورت برنامه و برنامه های آموزشی است . یك نمونه در زمینه خود تئوری محدودیت ها است
leg horgren et al(1999) &morse &Zimmerman(1997) مدارك در طی پروسه نشان می دهند كه چه عقاید جدیدی اساس این مثال جذب تفكر مدیریت سنتی شده است .
كلمات كلیدی :
مدیریت ظرفیت ، تئوری محدودیت ها ، حسابداری مدیریتی
مقدمه :
تغییر سازمان در اقتصاد كه در دهه اخیر صورت گرفت با پذیرش مفاهیم تولید lean و سیستم های انعطاف پذیر همراه بود . این مفاهیم به صورت تلویحی معیاری از تولید ظرفیت كاری را كه با تقاضا و ظرفیت پذیرش فعلی همخوانی داشتند را عرضه می كنند . شكوفا شدن اخیر اقتصاد ایرلند نیز اهمیت در نظر گرفتن روشهای مدیریت ظرفیت را پر رنگتر نموده است . سر منشا وجود مدیریت ظرفیت به دلیل تحقیق مستمر برای راندمان بالاتر و عدم توازن بین منابع و تقاضا برای منابع بیشتر بوده است . مشكل مدیریت ظرفیت در سطح اقتصاد كلان و محلی یا در سطح موسسه وجود دارد .
سوالی كه در اینجا مطرح می شود نحوه مشاركت حسابداری مدیریتی در مدیریت این گونه مشكلات است . صرفنظر از این مطالب نبود تكنیك ها ی برتر و به روز به نحوی كه در گفته ها مطرح می شود نیز یكی از مشكلات است .
تئوری محدودیت ها :
Eli goldratt در كتاب((the goal)) با ارائه نظریات خود به صورت تئوری محدودیتها جان تازه ای به دیدگاه های بهینه سازی تجاری بخشید . (گولدرات دكوكس ۱۹۹۳ ) این نظرات مدیریتی بهتترین فروشنده به صورت داستان مهیجی است كه در آن تلاش مدیر شركت ظرف مدت ۹۰ روز برای حفظ زیان ناشی از عملكرد جلوگیری از ورشكستگی پیگیری می شود . در این داستان گلدرات دكوكس به حسابداری قیمت تمام شده به عنوان ((دشمنی برای بهروری )) حمله كرده و به جای آن از تكنیك های پیشرفته كلی تری همانند MRT ، JIT و كنترل آماری پروسه استفاده می كنند . تداوم بقای حسابداری قیمت تمام شده در برابر حملات
مستمری كه به آن می شود مشابه به احتمالات گلدرات در بخش مربوط به توانایی مقررات برا ی ایجاد تغییر و قرار دادن پیشرفت های اجباری به صورت برنامه و برنامه های آموزشی است . یك نمونه در این زمینه خود تئوری محدودیت هاست . تئوری محدودیت ها (TOC) روش هایی را برای افزایش سود عملیاتی با شناسایی گلوگاههای عملیاتی ، و درك این مطلب كه محدودیت منابع تعین كننده ظرفیت پذیرش مجموعه به صورت كلی است ، توضیح می دهد . گلوگاه را
می توان با شناسایی عملیاتی كه در آن حجم زیادی از كالا ها منتظر انجام تعیین كننده ظرفیت پذیرش مجموعه به طور كلی است ، توضیح می دهد . گلوگاه را میتوان با شناسایی عملیاتی كه در آن حجم زیادی از كالاها منتظر انجام كار روی آن ها هستند شناسایی نمود . خلاصه ای از بهبود تئوری در مقاله jones & dugdale(1998) آمده است .
مدیر باید مطمئن شود كه گلوگاه منابع همیشه مشغول بماند و سایر منابع طبق برنامه در مرحله بعد از گلوگاه قرار گیرند .
تئوری محدودیتها بر پایه سه معیار اصلی طراحی و ایجاد شده است :
۱- سهم ظرفیت پذیرش = در آمد فروش- هزینه مواد مستقیم
۲- سرمایه گذاری (سهام ) = موجوی كالا (مثل مواد خام ، wip ، كالای ساخته شده (فقط شامل مواد )+ هزینه های تحقیق و توسعه + ساختمان و تجهیزات
۳- هزینه های عملیاتی = شامل هزینه های عملیاتی به غیر از مواد مستقیم ، هزینه های دستمزد و سر بارها و استهلاك .در ضمن به طور تلویحی فرض شده است كه همه این مواد ثابت هستند این فرض ممكن است باعث شود كه بسیاری از منتقدان تصور كنند كه اندازه گیریهای TOC دارای كابردی كوتاه مدت هستند .
TOC قصد افزایش ظرفیت پذیرش را همراه با كاهش سرمایه گذاری و هزینه های عملیاتی را دارد . و این عمل با پیگیری یكسری مراحل مرتبط با مدیریت كمبود منابع انجام می شود .
پنج مرحله كلی :
مرحله ۱ : تشخیص این كه ظرفیت پذیرش كل مدرسه به وسیله محدودیت منابع محدود می شود.
مرحله ۲: شناسایی محدودیت منابع كه معمولا با مشاهده محلی كه كالا ها برای انجام كار بیشتر معطل می مانند انجام می شود .
مرحله ۳ : نگهداری مداوم گلوگاه تولیدی به صورت شغول و برنامه ریزی تمامی عملیات با توجه به آن نیاز به منابع محدود باعث می شود كه برنامه تولید بر پایه سایر منابع طرح گردد و در این حالت جایگاهی برای سایر ماشینها یا عملیات در نظر گرفته می شود . افزایش تولید فقط باعث افزایش كالا بدون افزایش ظرفیت پذیرش می شود . TOC می خواهد كه موجودی كار در جریان ساخت را محدود كند . با اینحال TOC طرفدار نگهداری حجمی از كالا قبل از گلوگاه ماشین است تا مطمئن شود كه ماشین ناخواسته بیكار نمی ماند .
مرحله۴ : ارزیابی تنگناهای سیستم با افزایش ظرفیت سیستم این عمل در صورت افزایش پذیرش بیش از هزینه صرف شده برای توسعه میسر می باشد .
مرحله ۵ :اگر در هر كدام از مراحل بالا محدودیتی مشاهده شده به مرحله ۱ برگردید .
Drum-Buffer,ropeگلدرات TOC را به سه قسمت Drum ، Buffer ، rope خلاصه نموده است . نتایج حاصل از سیستم های تولید ، آهنگی را برای تولید ایجاد می كند كه از طریق آن می توان محدودیتهای ماشین ها را پیگیری نمود (Drum) از طریق این پیگیری قبل از این ماشین ذخایر احتیاطی انباشت نمود (Buffer) تا در صورت نیاز با توجه به سفارش مشتری مواد اولیه را جذب یا آزاد نمود (Rope)
تئوری محدودیت ها و حسابداری :
دلایل گلدرات دكوكس (۱۹۹۳)در شناسایی حسابداری هزینه ها به عنوان ((دشمن شماره یك بهره وری در داستان))درداستان “the goal” آمده است . قهرمان داستان (آلكس)كشف می كند كه همزمان با توقف تولید در یك گلوگاه ماشینی (با پیگیری Drum) یك افت در میزان ظرفیت به رئیس دفتر مربوطه گزارش شده است . معیارهای جدید حسابداری همانند هزینه یابی بر مبنای فعالیت (ABC) ممكن است ضعف حسابداری رایج را كه بر پایه هزینه یابی جذبی عمل می كنند با ایجاد انگیزه بالاتر برای تولید بیشتر در هر فعالیت و با مراحل كمتر او شاید با اجرای طولاتر تولید و تولید خروجی با منابع بدون محدودیت جبران كند . در كل TOC به جای آنكه اطلاعاتی را برای كنترل مدیریت یا هزینه یابی تولید در دسترس قرار دهد اطلاعاتی راجع به تصمیم گیری را فراهم می كند .
همچنین طرفداران TOC اظهار می دارند كه معیار های حسابداری رایج مخالف بهبود راندمان واحد در اثر نتایج TOC حاصل از حذف حساب سود و زیان از مانده قبلی كار در جریان ساخت از ماشین های بدون مشكل و محدودیت می باشند . (قبلا به صورت یك دارایی در تراز نامه عنوان می شد ) البته بایستی به این نكته توجه داشت كه این تاثیر محدود به میزان سربار اختصاص داده شده به WIP می باشد و به علاوه این تاثیر یك اثر “منحصر بفرد” روی اولین اجرای TOC می باشد و تنها زمانی بروز می كند كه كمیت WIP كاهش پیدا می كند .
آن چه جالب است اسن است كه بدانیم حداقل در بخش تفسیر های حسابداری یا تحلیل های TOC چه توصیه هایی در زمینه حسابداری از تئوری محدودیتها مورد قبول قرار گرفته است . مثلا جونز و داگدال (۱۹۹۸)توجه خودداری تاثیر TOC و نحوه ارائه آن به صورت یك الگو متمركز كرده اند به همین دلیل آن ها
حسابداری مدیریتی ارائه شده بوسیله گلدرات را مورد بررسی قرار ندادند و یا اینكه خود مدل TOC را از نظر وجود نقطه ضعف مورد آزمایش قرار ندادند . با این وجود برخی از نقاط ضعف به وسیله جونز و داگدال (همچنین به وسیله گلدرات ) به هنگام ارزیابی TOC به صورت یك اندیشه جدید مدیریتی در مقالات منتشر شده بعد از “THE GOAL” همانند ‘the Haystack syndrome” پذیرفته شده است در تعریف جدید اهداف موسسه از حداكثر سازی ظرفیت به یك سری اهداف سه گانه تبدیل شده است مثلا برآورده كردن احتیاجات (۱)مالكان (۲)كارمندان یا (۳)بازار .یكی از سه گروه بایستی با توجه به محدودیت های در گروه دیگر به عنوان هدف موسسه مورد بررسی قرار گیرد . به طور مشخص این تغییر به سمت اهداف كمتر كیفی هستند كه گفته می شود اجزاء مهم محاسباتی TOC را به
عنوان یك “كنولوژی تفكری ” یا “پروسه تفكری” جدید در نظر گرفتند اما این دلایل كمتر قابل اندازه گیری هستند . مشخصاً نورین ، اسمیت و ماكی (۱۹۹۵)گزارش كرده بودند كه در مورد اكثر موسساتی كه ادعا كرده بودند با TOC منطبق هستند یا به وسیله آن تحت تاثیر قرار گرفته اند ، نسخه به كار رفته از تئوری به صورت اولیه و بیشتر كیفی بود كه به آن ها اجازه می داد هنوز هم مسائل را از دیدگاه حسابداری نگاه كنند . در حقیقت درگزارش نورین و دیگران آمده بود كه “ما از این كه ببینیم كه آن (كاربرد پروسه تفكری)به طور متداول مورد استفاده قرار بگیرد مایوس شده بودیم … در بیشتر موارد از آن استفاده نمی كردند ” (صفحه۱۳۸)این مقوله همچنین ظرفیت پذیرش در TOC را كه دارد متون حسابداری مدیریتی شده بود را نیز تدوین كرد .
جونز و داگدال تكامل TOC را به صورت سازگار با مدل اولیه همانند قهرمان كتاب “هدف”كه می خواست سود آوری موسسه را با حفظ مشاغل مرتبط افزایش دهد ، پذیرفتند با اینحال اخراج كاركنان در مدل اولیه به صورت تلویحی اشاره شده بود در این مدل خروجی بایستی در نقاط غیر گلوگاهی به گونه ای محدود شوند كه هزینه ها كاهش یابند . در مدل بعدی همانند مغایرتها قبولانده شده بود كه برای حذف محدودیت تتقاضای محدود بایستی تلاش شود كه مشتریان جدید پیدا شوند یا فروش بیشتری برای مشتریان موجود داشته باشیم . با اینحال “این معاملات با مفهوم بهره متناقض بوده و روش های كنترل مدیریتی را نادیده می گیرند “
این متن فقط قسمتی از مقاله ترجمه شده تئوری محدودیت ها و حسابداری می باشد
جهت دریافت کل متن ، لطفا آن را خریداری نمایید